اهلبیت(ع) حدود دو قرن و نیم در مدینه حضور داشتند. این زمان را میتوان به چهار دوره نبوی، چهار خلیفة نخست، امویان و عصر اول عباسی تقسیم کرد. مدینه وطن ائمه اهلبیت(ع) بود و مردمانش شاهد فضل و کمال ایشان بودند و سفارشهای پیامبر(ص) درباره ایشان را به یاد داشتند. از اینرو انتظار میرود گرایش مردم مدینه به اهل بیت(ع) در مقایسه با دیگر شهرها بیشتر باشد. اما این گرایش یکنواخت نیست و در دوران مختلف، فراز و فرود دارد. این مقاله بر آن است که با استفاده از گزارشهای تاریخی به بررسی گرایش مدنیان به اهل بیت(ع) در دوره اموی بپردازد و نشان دهد در دوران اموی به دلایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این گرایش رو به افول بوده است.
حضرت فاطمه زهرا (س) که مقامی ویژه نزد پیامبر (ص) داشت، تنها دختر ماندگار پس از رحلت آن حضرت بود که زندگی کوتاه ایشان با رویدادهای بزرگ و سرنوشتساز همراه شد. کوتاه بودن مدت زندگانی آن بانوی بزرگوار و وجود جریانهای معارض با اهلبیت (ع) سبب شده است، بسیاری از رخدادهای زندگی ایشان، مانند چگونگی و مکان دفن آن حضرت به درستی آشکار نباشد. با وجود اختلاف علمای اهل سنت درباره چگونگی دفن حضرت زهرا (س)، بیشتر آنها بر این باورند که مدفن آن حضرت (س) در قبرستان بقیع، مکانی مشخص دارد، اما شیعیان آن قبر را متعلق به فاطمه بنت اسد میدانند و بر این باورند که مکان قبر آن بانو آشکار نیست. هر دو گروه در این باره، مستندات قابل توجهی ارائه کردهاند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، این دو دیدگاه را بررسی میکند و به سنجش و اثبات این فرضیه میپردازد که قبر منسوب به ایشان در بقیع متعلق به فاطمه بنت اسد است و محدوده مدفن حضرت زهرا (س) در کنار روضه نبی اکرم (ص) در بیت ایشان واقع شده است، اما محل دقیق قبر مخفی است.
در تاریخ اسلام میان اصطلاح های خلافت، امامت و سلطنت هیچ وحدتی وجود ندارد و این خلط معنایی صرفا لفظی و لغوی نبوده، بلکه حاصل تحولاتی تاثیرگذار در تاریخ اندیشه اسلامی بوده است. اصطلاح «خلیفه»، به تفاوت، عنوانی برای تمام زمامداران یا خلافت نبوی در زعامت سیاسی مسلمانان و جانشینی خلیفه رسول الله، یا منصبی شرعی و نه عرفی به تمام خلفای راشدین، امویان و عباسیان نیز به کار برده می شد. درباره «امامت» باید گفت متکلمان اهل سنت که به وضوح شاهد فساد دستگاه خلافت بودند و میان خلفای راشدین با خلفای اموی و عباسی تفاوتی ماهوی می یافتند، به دلیل تداعی فساد خلفای وقت، مایل نبودند اصطلاح امامت را که بر خلفای زمانه آنان نیز اطلاق می شد، مورد استفاده قرار دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده می شود که تلاش برای آسمانی کردن سلطنت اسلامی و کوشش برای استحاله امامت و خلافت نبوی از سوی عوامل اموی و راویان آن دوره، در ادوار بعدی نیز ادامه یافت و در دوره عباسیان، فرمانروایان این خاندان نیز خود را خلیفه خداوند و حاکم الهی در روی زمین توصیف کردند. در واقع، با ابهام و خلل در اصول سیاست نبوی و سیاست خلفای اولیه با نظام استیلایی و فرمانروایی سلطنتی، سنتهای نبوی و اصول سیاست قرآنی مغفول ماند و سلطنت از این وضعیت بهره را کافی برد. با تبدیل خلافت به سلطنت، مصادیق نظریه امامت، به خلفای اولیه محدود شد.
مدنیان پس از رحلت پیامبر (ص) شاهد و یا به عبارت درست تر از ارکان انشعاب مسلمانان به دو دسته شیعه و سنی بودند. این تقسیم بندی که به تصمیم گیری درباره رهبری جهان اسلام مربوط می شد. دو نظریه خلافت خلفا و امامت ائمه اهل بیت علیهم السلام از همان روز نخست پس از رحلت پیامبر (ص) مطرح گردید.
شبهات گوناگونى به همراه پاسخ آنها، درباره امام جواد (ع) مانند هر امام ديگرى مطرح بوده است. يكى از اين بحثها، اصل مسأله فرزندى ايشان است. اين سؤال گرچه هماكنون اندكى غريب مىنمايد، چنين به نظر مىرسد كه زمانى مطرح بوده است كه آيا ايشان فرزند على بن موسىالرضا (ع) هستند؟ اين مقاله با استناد به اسناد متعدد و متقن و به كارگيرى روش تاريخى، ضمن اينكه شبهه عدم نسبت پدر و فرزندى بين امام جواد (ع) و امام رضا (ع) را مردود مىداند، اثبات مىكند كه اصل واقعه ايراد شبهه بر ساحت قدسى امام رضا (ع) به لحاظ تاريخى پذيرفتنى نيست.