حكومت هاي محلي گيلان، ديلمان و مازندران هم زمان با تشكيل حكومت علويان طبرستان روابطي مبتني بر حفظ موجوديت خود شكل دادند. در اين فرايند رفتارهاي متفاوتي از باونديان، پادوسبانان و جستانيان به ظهور رسيد. گاه تقابل وگاه هم گامي و تساهل شيوه رفتاري ايشان و هدف همه آن ها حفظ حاكميت و ماندگاري بود؛ از اين رو با تلاش براي موجوديت سياسي خود به حفظ قلمرو، حكومت و جمعيت پرداختند. داده هاي تاريخي نشانگر شيوه هاي برقراري رابطه و نحوه استفاده از آن براي استمرار قدرت است. در پاسخ به پرسش از علت برقراري ارتباط حكومت هاي محلي منطقه با علويان طبرستان، در اين پژوهش با تبيين مواد تاريخي به حفظ حاكميت به عنوان علت مهم ارتباط پرداخته شده است كه با شيوه هاي متفاوتي از سوي حكومت هاي مختلف اعمال شد. ياري جستن توسط جستانيان، دوگانگي رفتاري توسط پادوسبانان و تقابل از سوي باونديان رفتارهاي غالب هر يك در مقابل علويان طبرستان بود.
اسکندر شیخی از مریدان قوام الدین مرعشی – میر بزرگ – پسر کیا افراسیاب آخرین بازمانده از خاندان کیا وشتاسف چلاوی هنگام حمله تیمور به خراسان و عراق، ملازم رکاب او شد و پس از گرفتار شدن سادات قوامیمرعشی، از طرف تیمور متصرفات غربی تالار مازندران را دریافت کرد. پس از عصیان اسکندر شیخی بر تیمور، کیاهای چلاو برای جلوگیری از حمله تیمور به مازندران، وی را توسط سیدهادی کیا پسر امیر کیای ملاطی و برادر سیدعلی کیا به قتل رسانده و به پاداش آن، حکومت چلاویه مازندران در اختیار ایشان قرار گرفت. بازماندگان اسکندر شیخی مدتی را در کوه چلاو که نزدیک به سمنان است، در قلعه استا باقی ماندند و در وقت ظهور شاه اسماعیل اول به سال 907 هجری قمری، ادعای مقابله با او را نمودند و حاکم ری، الیاس بیک ایغوت اوغلی را کشتند. کار حسینکیای چلاوی همراه پناهندگان خاندان آق قویونلو در قلعه استا به جایی رسید که قفسی آهنین ساخته و اعلام داشت به زودی شیخ اوغلی یا همان شاه اسماعیل را به بند خواهد کشید و در آن زندانی خواهد ساخت. این گفته به گوش شاه رسید و قبل از اینکه حسینکیا به شاه حمله کند، او پیشدستی کرده در سال 909 هـ. ق به مازندران حمله و پس از فتح قلاع مازندران و تخریب آنها، مردم آنجا را قتل عام کرد. این مقاله میکوشد که از چگونگی فتح قلعه استا و قتل عام مردم بی گناه توسط قزلباشان پرده برداشته و ناهمخوانی رفتار شاه اسماعیل اول را با مکتب تشیع از منابع دست اول این عهد -که اغلب نسخ خطی هستند- آشکار سازد.
سرزمین دوردست مغرب، از آغاز گسترش اسلام تا قرن چهارم قمری، پذیرای دولتهای اسلامی از جمله: ادریسیان (172ـ372ق)، خوارج بنیمدرار (155ـ352ق) و خوارج بنیرستم (160ـ296ق) بوده است. تقارن زمانی و همعصری میان دولتهای یادشده، به نزدیکی در روابط میان آنها انجامید. در خلال همعصری این دول، گونهای از مناسبات و رفتار سیاسی در دو بعد مسالمتآمیز و خشونتآمیز در حوزههای مذهبی، سیاسی و اقتصادی شکل گرفت. نظر به اینکه دولت شیعی ادریسیان با دولتهای خوارج همعصر بود، رفتار سیاسی این دولت برای تشکیل حکومت و حفظ منافع آن، در فضا و مکانی که سابقه تشکیل دولت شیعی نبوده، تأمل برانگیز است. این پژوهش، سعی دارد تا عوامل مؤثر بر رفتار سیاسی دولت شیعی ادریسیان را با دولتهای خوارج بنیمدرار و بنیرستم، با روش تاریخی متکی بر توصیف و تحلیل، بررسی نماید و در کنار آن، به پیامد رفتار سیاسی این دولت بپردازد. برای این منظور، در این پژوهش برای بازشناسی رفتار سیاسی ادریسیان، به مبحث قدرت و منافع حکومتها، بر اساس آرای نظری مکتب کثرتگرایان پرداخته میشود.
فیلسوف اسماعیلی،حجت العراقین،حمید الدین کرمانی(م.411 ق)در تکوین،و تکمیل آرای فلسفی اسماعیلیه و تشریح مبانی فکری-کلامی فاطمیان نقش مؤثری بر عهده داشت.طرح مجدد تئوری امامت ائمه فاطمی و پیوند جایگاه علوی و تجسم مراتب دنیوی امام با مراتب خلقت و هستی،از شاخصههای بارز تفکرات علمی اوست.دغدغه این پژوهش،پاسخ به این پرسش اساسی است که سازوکار حمید الدین در تئوریزه کردن مفهوم امامت و بازاندیشی اصول فکری اسماعیلیه کداماند؟فرضیه مرکبی که در پاسخ به این دو پرسش مطرح است آنکه:حمید الدین با ارائه طرحوارهای تلفیقی و تطبیقی(علوی و سفلی) که رویکردی تأویلی،اساسی عقلانی و ماهیتی فلسفی داشت،به بازاندیشی اصول فکری اسماعیلیه پرداخت و طرح سازمانیافته مبانی کلامی اسماعیلیه را با محوریت امام فاطمی ارائه داد.