در تاریخ تمام مذاهب، گروه هایی وجود دارند که در پیشبرد اهداف آن تفکر، مذهب و گروه، تلاش و جان نثاری نموده اند. ولی زوایای دیگری از همین تلاش ها هرگز به تصویر کشیده نشده و در تاریخ به فراموشی سپرده شده است. نقش زنان در تاریخ صدر اسلام در صحنه هایی همچون بیعت ها، غزوات و سرایا، پشتیبانی های درمانی و حتی نظامی از جمله مواردی است که اگرچه به شکل مستقل، مضبوط نیست، ولی به طور پراکنده در لابه لای کتب تاریخی یافت شدنی و قابل مطالعه است. در این مقاله، برآنیم تا با بیان مواردی از حضور و مشارکت سیاسی زنان در صحنه پشت جبهه یا رویارویی نبرد، هم حق این شایستگان را ادا نماییم و هم عبرت و نویدی بر انگیزه های حضور زنان در جامعه امروز باشد.

منابع مشابه بیشتر ...

6260f795ea649.JPG

نقش بربرهای کتامه در تأسیس و تضعیف دولت فاطمیان

محمد علی چلونگر, سید ناصر موسوی, شکوه السادات اعرابی هاشمی

فاطمیان (297-567 ق) خلفای شیعی بودند که پس از دوره‎ای فعالیت‌های تشکیلاتی مخفی توسط سازمان دعوت اسماعیلیان و با استفاده از ظرفیت‎های موجود در میان قبایل بربر شمال افریقا، دولتی تشکیل دادند و با فتح مصر و بنای شهر قاهره، چشم‌انداز خود را در پیشروی و فتح شرق اسلامی آشکار کردند و به رقابت با خلافت عباسیان پرداختند. این اقلیت شیعی، توانستند بیش از دو و نیم قرن بر جغرافیای گسترده‌ای از سرزمین‎های اسلامی با ساکنان سنی و اهل ذمه حکمرانی کنند و در برخی دوره‎ها مانند دوره اول خلافت در مصر، اقتدار و محبوبیت بالایی نیز داشتند. می‎دانیم موفقیت‎های دولت فاطمیان در کنترل و اداره مملکت، حاصل رویکرد و سیاست‎های اجتماعی بود. یکی از سیاست‌های اجتماعی فاطمیان، تعامل آن‌ها با قبایل و استفاده از ظرفیت قبیله‌ای مغرب و مصر بود. قبیله بربر کتامه در دوره دعوت و تأسیس دولت، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین یار و حامی فاطمیان بودند. سؤال اصلی مقاله این است که نقش این قبیله در تأسیس دولت و برآیند فعالیت این قبیله در دولت در مصر چه بود. دستاورد تحقیق این است که قبیله کتامه در دوره دعوت به ویژه از زمان حضور ابوعبدالله شیعی در مغرب، اصلی‌ترین حامی و ستون فقرات دولت فاطمیان بودند. این نقش در تمام دوره مغرب و سال‌های اولیه خلافت مصر استمرار داشت تا این‌که در دوره العزیز با ورود قبایل دیگر به ویژه مشارقه تضعیف شد و پس از ورود بدرالجمالی به قاهره از بین رفت و قبیله کتامه مانند مردم عادی شدند.

5e0100091591e.JPG

مخنف بن سلیم ازدی؛ تقابل تعصب قبیله ای و گرایش های شیعی

علی اکبر عباسی

مخنف بن سلیم ازدی یکی از یاران حضرت علی(ع) در دوران خلافت آن بزرگوار بود؛ او باوجود داشتن گرایش های شیعی و مناصبی که در دولت علوی داشته، تبعیت همه جانبه نداشت. هدف از این مقاله، کنکاش این مسئله است که چرا وی در زمانی تابع امام(ع) و زمانی نیز به فرمان های آن حضرت بی اعتنا بود یا از نبردهای زمان آن حضرت اظهار نارضایتی می کرد. فرضیه پژوهش آن است که تضاد بین دو حس درونی مخنف بن سلیم، شامل تمایلات مذهبی و تعصب قبیله ای، علت تصمیم گیری های متفاوت وی بوده است. در این مقاله با استناد به سخنان و خطب و عملکرد خود مخنف این موضوع به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. براساس یافته های این پژوهش، مخنف در جمل از هواخواهان جدی حضرت امیر(ع) بود و به همراه برادرانش، به درخواست کمک امام لبیک گفت؛ اما پس از مشاهده درگیری های دنباله دار در صفین و کشته شدن هم قبیله ای های خود، تحتﺗﺄثیر عصبیت قبیله ای، آن شور و همت دوران اولیه خلافت خلافت امام علی(ع) را ادامه نداد و تاحدودی موضعی انفعالی گرفت. به همین علت در جریان حکمیت نیز جزو سردارانی نبود که مصر بودند نبرد را ادامه دهند. پس از صفین نیز در مواقعی از دستورات امام علی(ع) تبعیت می کرد که با هواخواهی از افراد قبیله اش تعارضی نداشته باشد؛ البته حس هواخواهی از اهل بیت(ع) همواره تا زمان مرگ در وی وجود داشت. چنان که در سال 61ق، برخلاف برادرش، به یاری حسین بن علی(ع) نشتافت؛ اما در سال 64ق، به خونخواهی امام حسین(ع) همراه توابین قیام کرد و در عین الورده کشته شد.