رواداری و شکیبایی برای آزادی رفتار و اندیشه و حقوق دیگری به ویژه در امور مذهبی و سیاسی در پناه قانون و قدرت دولت، از گذشته تا کنون از برجسته ترین موضوع های دینی ـ سیاسی بوده است. بیشتر دولت مردان، پیرو دین و مذهب و یا اندیشه خاص سیاسی و فکری اند و بسیاری از آنان پس از رسیدن به قدرت و حاکمیت، همه امکانات و امتیازها را برای توان مندسازی اندیشه و فکر خود به خدمت می گیرند و برای دیگران حقوقی در نظر نمی آورند. قرن چهارم و پنجم هجری، قرن تمدن سازی و شکوفایی مسلمانان به شمار رفته است و دولت های آل بویه و سلجوقیان در آن روزگار حاکم شده اند. بنابراین، بررسی این موضوع معطوف به این دولت ها برای مشکلات امروز بسیار راه گشا است؛ به ویژه با توجه به اینکه یکی از آن دو، پیرو تشیع و دیگری پیرو تسنن بوده است. این نوشتار با روی کرد تطبیقی و مقایسه ای، به واکاوی و توصیف و تحلیل ویژگی های برجسته و تأثیرگذار رواداری مذهبی در دو عصر آل بویه و سلجوقیان و مقایسه آن دو از این منظر با یک دیگر می پردازد. حاکمان آل بویه و سلجوقی در امور سیاسی و حکومتی، در حوزه رواداری مذهبی، رفتارهای گوناگونی داشته اند و رواداری مذهبی در این دو دوره، فراز و فرودهای فراوانی داشته است. رواداری مذهبی در توسعه علم و فرهنگ و مراکز علمی و فرهنگی و در پی آن، وضع عالمان در این دو دوره بسی تأثیر گذارد و از دید سیاسی و حکومتی، زمینه نیکویی برای استفاده از اندیشه ها و اندیشه ورزان گروه های مختلف فراهم آورد و حاکمان در استفاده از نخبگان جامعه، از فرصت مغتنمی برخوردار شدند.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
یکی از جنبههای مهم حکومتهای مختلف ایران، سیاست مذهبی آنها بود که در ساختار حکومتیشان تأثیر بسزایی داشت. حکومتهای بعد از اسلام ایران، عمدتاً به عنوان تابع خلیفه عباسی، ضمن در نظر داشتن جایگاه معنوی خلافت، به دنبال کسب اعتبار برای خود نیز بودند. سیاست مذهبی خلفا حمایت از اهل تسنن بود. حکومتهای غزنوی و سلجوقی نیز بالطبع حمایت از اهل تسنن را به عنوان سیاست مذهبی برگزیدند. مسئله این پژوهش تبیین کنشها و تعاملات سیاسی حکومتهای غزنوی و سلجوقی با شیعیان امامیه است. ظاهراً غزنویان به عنوان صاحب روشی در سیاست مذهبی حکومتهای ایران بعد از اسلام بودند که از مذهب به عنوان دستاویزی برای دستیابی به اهداف خویش سود میبردند. در ادامه، سلجوقیان نیز، به عنوان دنبالکننده روش آنها البته با تساهل بیشتر، همین رویه را در پیش گرفتند. آنها از یک سو با سرکوب مخالفان داخلی، با عنوان بدمذهبان، سیطره خویش را در درون قلمرو حفظ میکردند و از سوی دیگر به تنظیم مناسبات با خلافت مبادرت میورزیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی را از خلیفه عباسی دریافت کنند. در دوران تسلط ترکان غزنوی و سلجوقی بر ایران، شیعیان بر حکم مذهبی «تقیه» گردن نهادند و در خفا به فعالیت فرهنگی و نفوذ در دستگاههای حکومتی روی آوردند. این فعالیتها در دوران سلجوقی خود را نشان داد. حضور رجال و علمای شیعه در مناصب اداری شهری، همچون قضاوت، نقابت، و مناصب اداری کشوری، همچون حضور د
خویشاوندی نسبی عباسیان با خاندان رسالت، پیروی از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در برابر امویان، پیگیری خونخواهی شهیدان عاشورا، شعارهایی مانند الرضا من آل محمد و یا منصور و گزارشهایی درباره منصور و مهدی بودن فرزندان آنان، زمینهای فراهم آورده بود که عباسیان در دوره پیش از خلافت دارای گرایش شیعی و مانند کیسانیه و زیدیه از گروههای شیعی شمرده شود. همسانی و همسویی ماهیت جنبش عباسیان با این نمادهای شیعی از موضوعات شایسته پژوهش است. این مقاله با روش گردآوری دادهها و تتبع کتابخانهای و با رویکرد وصفی و تحلیلی به بررسی انتقادی ماهیت جنبش شیعی عباسیان میپردازد. این ارزیابی نیازمند سنجههایی در زمینه جایگاه اجتماعی جنبش، جایگاه دینی رهبران جنبش، رفتار رهبران عباسی، انگیزه و اهداف جنبش و دستآورد جنبش برای شیعیان است تا میزان باور و همراهی عباسیان با اندیشههای شیعی در فرآیند جنبش تا دستیابی به خلافت روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشاندهنده آن است که همگرایی جنبش عباسیان با باورهای شیعی در یک فرآیند پنهان چرخش داشته است و گامبهگام به اندیشههای گروههای رقیب شیعه گرایش پیدا کرده است.
شیعه پژوهی غربیان فرایند طولانی را پشت سر گذاشته و دیدگاه های آنان در این زمینه به ویژه در سده بیستم میلادی تحولات شگرفی داشته است. آثار آنان به دلیل برخورداری از روش های پژوهش نوین جایگاه بایسته ای پیدا کرده اند که چندان توجه پژوهشگران را جلب نکرده است.(پیشینه) بدین روی روش شناسی شیعه پژوهی غربیان از اهمیت زیادی برخوردار است. این نوشتار با در نظر گرفتن این پرسش که روش پدیدارشناسی در مطالعات شیعی غربیان چه جایگاهی دارد؟ (پرسش) به بررسی این روش در مطالعات شیعی آنان و مولفه های پدیدارشناسی دیوید پینالت خواهد پرداخت. (هدف) روش پدیدارشناسی، به گمان بسیاری، روشی همدلانه با مکتب تشیع است و نشان گر تاثیرپذیری غربیان از مطالعات شیعی قلمداد شده است. (فرضیه) به دلیل این که پینالت آثار فراوانی در این زمینه دارد و از سوی دیگر به شهرهای مختلفی در هند و کشورهای شبه قاره هند سفر کرده و روش پدیدارشناسی را دقیقا انجام داده است، با روش توصیفی و تحلیلی راهکارهای او در یکی از آثارش (روش) به بررسی راه ها و ابعاد مطالعات او در شناخت شیعه و کاربست روش شناسانه شیعه پژوهی او می پردازیم. (تبیین مسئله) مهمترین دست آورد تحقیق این است که برخلاف گمان بسیاری، روش پدیدارشناسی هم گرایانه نبوده است و بر اساس اهداف مشخص برای شناخت جایگاه و ظرفیت کنونی و آینده مذهب تشیع و جایگاه جامعه شناختی سنت-های شیعی انجام می گردد که نمونه آشکار آن در نوشته های پینالت موجود است. (یافته)