56b60ce184738.jpg

بررسی تطبیقی شیوه مبارزه ائمه شیعه اثناعشری و ائمه زیدیه (از دوره امویان تا آغاز عصر غیبت صغرا)

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اختلافاتی در باب جانشینی ایشان میان مسلمین روی داد و در آینده نزدیک جامعه اسلامی را به گروه‌های مختلف تقسیم کرد که برخی از آن‌ها برای حاکمیت خلفا مشروعیتی قائل نبودند. یکی از این گروه‌ها شیعه بود که خود شیعه نیز پس از مدتی دچار افتراق شده و گروه‌هایی از درون آن متولد شد. از مهم‌ترین این گروه‌ها، شیعه زیدیه و شیعه اثنی عشری بودند که از همان ابتدا این دو گروه در مقابل حاکمیت قرار گرفته و سیاست‌های خلفای اموی و عباسی نسبت به این دو گروه، آنان را وارد میدان مبارزه کرد. هر گروه با توجه به اندیشه سیاسی مورد نظر خویش، شیوه مبارزاتی خاصی را طراحی و بر اساس آن، مبارزه خود را دنبال نمودند. به نظر می‌رسد، تفاوت در اندیشه سیاسی روش مبارزاتی آن‌ها را از هم جدا نمود. در اینجا این سؤال مطرح می‌گردد که اندیشه سیاسی ائمه شیعه زیدیه و ائمه اثنی عشری چه نقشی در شیوه مبارزاتی آن‌ها داشته و عکس‌العمل حاکمیت در مقابل آن‌ها چگونه و میزان بهره‌برداری آن‌ها از منابع گوناگون اقتصادی _ فرهنگی تا چه اندازه بوده است؟ نتیجه بررسی حاضر روشن می‌کند که ائمه شیعه زیدیه و ائمه شیعه اثنی عشری با وجود اشتراک در مبارزه به‌واسطه اندیشه سیاسی متفاوت راه جداگانه‌ای را در پیش گرفتند و یکی مبارزه مثبت و درگیری نظامی و دیگری مبارزه منفی و غیرنظامی را انتخاب نموده و ائمه شیعه زیدیه به‌واسطه مبارزه مثبت خود بهانه‌ای را در جهت سرکوب به حاکمیت داده، حال آنکه ائمه شیعه اثنی عشری به دلیل عدم مبارزه مستقیم چنین اجازه‌ای را به حاکمیت نداده و درگیری نظامی ائمه زیدیه باعث شد ایشان نتوانند مانند ائمه شیعه اثنی عشری از منابع گوناگون اقتصادی _ فرهنگی در جهت پیشبرد اهداف و مبارزه خود استفاده کنند.

منابع مشابه بیشتر ...

5e4433161c96e.JPG

خلیفه و خلافت در اندیشه اهل سنت و زیرساخت های تحول امامت و خلافت به سلطنت آسمانی و خلیفه اللهی

غلامحسین زرگری نژاد

در تاریخ اسلام میان اصطلاح های خلافت، امامت و سلطنت هیچ وحدتی وجود ندارد و این خلط معنایی صرفا لفظی و لغوی نبوده، بلکه حاصل تحولاتی تاثیرگذار در تاریخ اندیشه اسلامی بوده است. اصطلاح «خلیفه»، به تفاوت، عنوانی برای تمام زمامداران یا خلافت نبوی در زعامت سیاسی مسلمانان و جانشینی خلیفه رسول الله، یا منصبی شرعی و نه عرفی به تمام خلفای راشدین، امویان و عباسیان نیز به کار برده می شد. درباره «امامت» باید گفت متکلمان اهل سنت که به وضوح شاهد فساد دستگاه خلافت بودند و میان خلفای راشدین با خلفای اموی و عباسی تفاوتی ماهوی می یافتند، به دلیل تداعی فساد خلفای وقت، مایل نبودند اصطلاح امامت را که بر خلفای زمانه آنان نیز اطلاق می شد، مورد استفاده قرار دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده می شود که تلاش برای آسمانی کردن سلطنت اسلامی و کوشش برای استحاله امامت و خلافت نبوی از سوی عوامل اموی و راویان آن دوره، در ادوار بعدی نیز ادامه یافت و در دوره عباسیان، فرمانروایان این خاندان نیز خود را خلیفه خداوند و حاکم الهی در روی زمین توصیف کردند. در واقع، با ابهام و خلل در اصول سیاست نبوی و سیاست خلفای اولیه با نظام استیلایی و فرمانروایی سلطنتی، سنت‌های نبوی و اصول سیاست قرآنی مغفول ماند و سلطنت از این وضعیت بهره را کافی برد. با تبدیل خلافت به سلطنت، مصادیق نظریه امامت، به خلفای اولیه محدود شد.

5e413c1f34754.JPG

مقالات: چالش بنی الحسن با انگاره ی علم ائمه علیهم السلام در نیمه ی اول قرن دوم

عبدالحمید ابطحی

جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.