با توجه به وجود گزارش های متعدد در مورد تحیر شیعیان در تشخیص مصداق امام، لازم است به علل موجدۀ این پدیده در تاریخ شیعه پرداخته شود. یکی از این علل را می توان فضای اختناق حاکم بر جامعۀ شیعی و در مقابل، تقیۀ ناشی از آن دانست. بررسی مصادیق حیرت در جامعۀ شیعی، نشان م یدهد که چگونه فضای خفقانی که از سوی حاکمان دستگاه خلافت جور، جامعۀ شیعی را در سیطرۀ خویش قرار داده بود، باعث گردید تا احادیث دال بر اسامی ائمه؟عهم؟، همچون سرّی نزد برخی خواص شیعیان اه لبیت؟عهم؟مکتوم مانده و از دسترس عموم خارج گردد و شیعیان را در هدایت و اهتدای به مصداق امام، دچار چالش نماید.
ائمه اطهار (ع)، حاملان اسرار الاهیاند که به دلیل اختلاف ظرفیت انسانها، به کتمانشان سفارش شدهاند. در متون روایی، توصیههایی درباره لزوم تقیه، کتمان و اشارتهایی در بهرهگیری از ایماء، اشاره و رمزگویی در باب مسائل دینی دیده میشود. در آموزههای ائمه ، تأکید بلیغ بر کاربرد این روشها در تعامل علمی و دینی با دیگران و نیز التزام به طبقهبندی حقایق، به وقت تبیین تعلیمات دینی وجود دارد. این نوشتار سخنان اهل بیت درباره این اصل را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که امامان شیعه برای حفظ و طبقهبندی اسرار و معارف دینی و در نتیجه برای محافظت از جامعه ایمانی، اصل کتمان سرّ را مطرح کردهاند. کتمان سرّ، اصلی راهبردی است که به منظور حفاظت از ایمان مخاطب و احتراز از آسیب به اعتقاد آنها در مقابل معارفی که ظرفیت درک آن را ندارند، تحقق یافته است؛ به گونهای که مراقبتنکردن از این اصل نتایج جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
مطالعۀ تاریخ شیعه در عصر حضور اهلبیت علیهمالسلام نشان میدهد در زمان شهادت هر یک از ائمه علیهمالسلام برخی از افراد جامعۀ شیعی در تشخیص مصداق امام دچار سرگردانی شده و ا این سرگردانی بستری برای بروز گرایشهای مختلف در این خصوص میگردیده است. برخی گفتهاند این سرگردانی و اختلافات حاکی از مجعول بودن نصوص دالّ بر اسامی ائمه است؛ لکن در ردّ این استدلال باید گفت این نصوص وجود داشته، اما به دلیل تقیّه مخفی بوده است و همین امر بستری برای تأثیر سایر عوامل در بروز این اختلافات فراهم کرده است؛ عواملی همچون نقشآفرینی خواص، آموزههای مهدویت و چالشهای مرتبط با آن، نوع نگرش جامعۀ شیعی به ملاکهای مطرح در خصوص تشخیص امام و درنهایت فاصله داشتن برخی شیعیان از مرکز رهبری جامعۀ شیعی.