پس از پيروزي انقلاب اسلامي، تفكر اسلامي كردن تمامي اركان نظام اسلامي، تفكري شايع بود، به نحوي كه اين تفكر در اصل چهارم قانون اساسي به عنوان يكي از اصول پايه اي جلوه گر شد. در همين راستا، ايجاد نظام قضايي بر پايه عدل اسلامي و متشكل از قضات عادل و آشنا به ضوابط دقيق ديني به عنوان يك هدف در قانون اساسي پيش بيني شده بود. با اين تفكر، اولين قانون گذار در نظام نوپاي اسلامي، يعني شوراي انقلاب اسلامي، تغييرات مهمي را در قوانين شكلي و ماهوي، ايجاد كرد و پس از شروع به كار مجلس شوراي اسلامي نيز اين روند ادامه پيدا كرد. متاسفانه در بعد تغييرات آيين دادرسي كيفري و بالاخص در مورد تجديد نظر احكام، دگرگوني هاي ژرفي به عمل آمد. ولي اين تغييرات به شيوه اي بود كه قانون گذار مجبور مي شد، متعاقب هر تغيير قانون و در فاصله اندك، قانون جديدي را با محتوايي كاملا مغاير به تصويب برساند. اين وضعيت هم اكنون نيز ادامه دارد، ولي مشخص است كه قانون گذار در تغيير قوانين شرع مي داند و گاهي موارد تجديد نظر احكام به حدي تجويز مي شود كه تصور مختومه شدن پرونده غير محتمل مي گردد. در همين خصوص بررسي اساس اين تفكر كه آيا اين تغييرات بر پايه نظر شارع مقدس بوده است. و اين كه بحث قضا و شرايط قاضي اسلامي و امكان يا عدم امكان نقض حكم او در فقه اماميه چه جايگاهي دارد، بحثي ضروري و كاربردي به نظر مي رسد. به همين لحاظ در اين تحقيق تلاش شده است تا اولا تفاوت حاكم شرع مصطلح در فقه با قضات دادگستري و روشن گردد. ثانيا موضوع تجديد نظر و نقض حكم در فقه اماميه مورد بررسي و تحقيق واقع شود و ژاصول روشن و مبرهن شرع مقدس در مرد اين تاسيس استخراج گردد. سرانجام ضمن مقايسه اين اصول با وضع فعلي و مقررات حاكم، نتيجه گيري خواهد شد كه تغيير قوانين متعدد در مورد آيين دادرسي كيفري در دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، به علت برداشت هاي نادرست از اصول حاكم در اين خصوص در فقه بوده و تصويب قوانين متعدد خود مويد اين ادعا است. فقه اسلامي نه فقط با شكايت از آرا مخالف نيست، بلكه راه هاي عرفي شكايت از آرا همانند واخواهي، پژوهش، فرجام و اعاده دادرسي، كاملا منطبق با فقه بوده، هيچ گونه مغايرتي با شرع مقدس اسلام ندارند.

منابع مشابه بیشتر ...

596381cf91b20.jpg

اثر تعهد به تملیک در فقه امامیه و حقوق ایران

اسماعیل نعمت اللهی

در موارد معمولی، مورد معامله در عقودی مانند بیع و اجاره، شیء دارای ارزش مالی مانند عین یا منفعت یا عمل مادی است. اما این که تعهد به انجام عمل نیز دارای ارزش مالی است و می تواند موضوع معامله قرار گیرد، مورد گفتگو است. علاوه بر این، در مواردی که موضوع تعهد، تملیک مال معین یا کلی است، این سوال مطرح می شود که آیا تعهد موجب ملکیت یا طلب متعهدله نسبت به آن مال معین یا کلی است؟ این مقاله درصدد اثبات این نکته است که عمل حقوقی دارای ارزش مالی است و می توان آن را موضوع معامله قرار داد اما چنین اقدامی به طور متداول تنها در قالب صلح یا عقدی مستقل و بی نام و نیز در قالب شرط ضمن عقد تحقق می یابد. البته عمل حقوقی، فاقد ارزش مالی مستقیم است. به همین جهت، در مواردی که موضوع معامله، تعهد به تملیک مال معین یا کلی است، اثر چنین معامله ای صرفا پیدایش تکلیف به انجام تعهد با آثار خاص آن است. پیدایش این تکلیف ملازمه ای با پیدایش ملکیت متعهدله نسبت به آن مال معین یا کلی یا دینی به ارزش عمل مورد تعهد ندارد.

595e23d3923cc.jpg

حمایت از کارکنان پزشکى در مخاصمات مسلحانه از منظر حقوق بین‏ الملل بشردوستانه و فقه امامیه

مهدی فیروزی

یکى از اصول مهم و بنیادین حقوق بشردوستانه بین‏المللى و آموزه‏هاى اسلامى، به ویژه فقه امامیه، اصل تفکیک بین نظامیان و غیرنظامیان در مخاصمات مسلحانه است که بر اساس آن، هدف قرار دادن غیرنظامیان ممنوع گردیده است. یکى از گروه‏هایى که با هدف کمک به مجروحان و بیماران در مخاصمات مسلحانه حضور مى‏یابند، کارکنان پزشکى هستند. سؤالى که این مقاله در پى پاسخ به آن است، این است که قواعد و مقررات حقوق بشردوستانه و فقه امامیه، از کارکنان پزشکى براى انجام وظایفشان در برابر اقدامات متخاصمان در مناقشات مسلحانه، چه حمایتى مى‏کنند و مبناى این حمایت چیست؟ فرضیه مقاله بر آن است که قواعد حقوق بشردوستانه و فقه امامیه از کارکنان پزشکى براى انجام وظایفشان حمایت مى‏کنند و مبناى این حمایت، اصول و قواعد فقهى و حقوقى همچون »اصل تفکیک« و «قاعده نفى اعتدا»مى‏باشد. براى پاسخ به سؤال فوق و اثبات فرضیه، این مقاله در دو گفتار تنظیم شده است. در گفتار اول، به تحلیل مفاهیم مرتبط و اهمیت و تاریخچه بحث پرداخته خواهد شد. در گفتار دوم، مبانى فقهى و حقوقى حمایت از کارکنان پزشکى بررسى مى‏شود.