فرقه شیخیه که در اواسط قرن 13 با ظهور شیخ احمد احسایی پا به عرصه وجود گذاشت قدمتی 160 ساله دارد. این فرقه شاخه ای از شیعه اثنی عشری است که در اصول دین با این مذهب تفاوت هایی دارد. مقاله حاضر قصد دارد تاریخچه پیدایش این اقلیت فرقه ای، ویژگی های اجتماعی و جمعیتی ، اصول و عقاید مذهبی و دلایل تاریخی واجتماعی رشد این فرقه در شهر کرمان را بررسی نماید. نحوه ارتباط مردم کرمان با شیخیه، دلایل همزیستی مسالمت آمیز کرمانیان با ایشان، حقوق سیاسی- اجتماعی و محرومیت ها و ستم های وارد بر این اقلیت در ایران از جمله اهداف دیگر این پژوهش است. ازسوی دیگر سعی شده فرقه ای بون این گروه از نظر تئوری های جامعه شناسی بررسی شود. روش تحقیق حاضر کیفی از نوع مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، مصاحبه با سران و روحانیون این فرقه و مردم عادی به همراه تکنیک مشاهده مستقیم می باشد. یافته های این پژوهش نشان داد که با توجه به تئوری های جامعه شناسی دین، این گروه فرقه ای مذهبی است و در تمامی زمینه های اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی با گروه اکثریت (متشرعان اثنی عشری ) تعامل و ارتباط دارد. شیخیان حدود 7% از جمعیت کرمان را در بر می گیرند و از حقوق سیاسی - اجتماعی همانند سایر شیعیان برخوردار هستند. طرفداران این فرقه خود را شیعه 12 امامی می دانند و به اصول مذهبی خود شدیدا پایبندند. در گذشته این گروه به دلیل اعتقادات خاصشان در مورد معاد، عدل، امامت و معراج از طرف جامعه شیعه طرد می شد و مورد آزار قرار می گرفت، اما امروز شباهت های عقیدتی و وضعیت اقتصادی مطلوب اکثریت آنها و منزلت اجتماعی بالا از جمله دلایل همزیستی مسالمت آمیز مردم کرمان با ایشان است.

منابع مشابه بیشتر ...

597766cfed9a3.JPG

مظاهر عالم هورقلیا در فلسفه اشراق و مکتب شیخیه

فریده محرمی

در تعریف لغوی واژه هورقلیا اگرچه آرای متنوعی در باب یونانی، سریانی و عبری بودن آن وجود دارد، می توان دقیق ترین تعریف را «خورکلپا» به معنای جسم خورشیدی دانست که ریشه در فرهنگ و زبان ایران باستان دارد. در جهان شناسی حکمت اشراق، عالم هورقلیا را می توان با عالم صور معلقه، اشباح مجرده، عالم مثال و عالم خیال منفصل یکی دانست. ضمن آن که در مکتب شیخیه، با توجه به رویکرد کلامی آن مکتب، عالم ملکوت نیز معادل هورقلیا آمده است. اگرچه تفاوت هایی در جهان شناسی این دو مکتب، به ویژه در تعداد مراتب هستی، دیده می شود، مظاهر عالم هورقلیا نزد هر دو جریان مشترک است. برخی از این مظاهر بیشتر صبغه معرفت شناختی دارند و برخی صبغه هستی شناختی. از دسته اول، می توان به مظهر خیال، خواب و رویا و وحی و الهام اشاره کرد و از دسته دوم، می توان جنبه هستی شناختی جن و شیاطین، آینه و اصوات و روایح مثالی را نام برد.