امامت، موهبتی است که براساس آیات قرآن، خداوند متعال آن را در اختیار افراد خاصی قرار داده است. در بیان چیستی این منصب، هرچند مفسران فریقین دیدگاه¬های متفاوتی ارائه داده¬اند، اما تبیین و بررسی جامعی از آرای مفسران شیعه صورت نگرفته است و به همین سبب، این نوشتار درصدد بیان این مساله با روش توصیفی- تحلیلی برآمده است. در این میان دیدگاه علامه طباطبایی به علت نوآوری و متمرکز شدن قرآنپژوهان بعدی بر این نظریه، مناسب پژوهشی مستقل دانسته شده است. این مقاله با بررسی آرای سایر مفسران شیعه و قرآن پژوهان معاصر، دیدگاه آنها را درباره حقیقت امامت در ذیل آیة 124بقره، براساس سیر تاریخی به ترتیب زمامداری جامعه، اسوه بودن، پیشوایی بر انبیا و اوصیا، ترادف امامت با نبوت و رسالت، وصایت و ولایت خاصه دانسته است.
رهیافت تاریخی در کنار شناخت بسترهای مختلف جامعه، عهدهدار نمایاندن فرازها و فرودهاست. دستیابی به سیر تطور یک اندیشه و درک بهتر از خاستگاه و دوران آغازین شکلگیری آن، منوط به تحلیل گفتمانهای مکشوف از دادههای تاریخی برجایمانده در آن حوزه است. اصبغ بن نباته کوفی از نخستین مفسران شیعی در کوفه است که در منابع رجال و تراجم، بهعنوان نخستین مؤلف ذکر شده؛ اما اثری مشخص با محتوای قرآنی یا تفسیری به وی نسبت داده نشده؛ فراوانی نسبتاً زیاد روایات تفسیری او و بازتاب آنها در آثار معتبر پسین و همچنین توجه به روانشناسی اعتقادی شخصیت وی، این فرضیه را به ذهن میرساند که به گمان قوی، اصبغ از ارکان مهم انتقال آموزههای قرآنی امام علی(ع)، با رویکرد تأسیس یا ترویج گفتمانهای شیعهبنیان همچون امامت و وصایت در روزگار خود بوده؛ براساس نظریه "آوای متعارض باختین" باید گفت بازتاب گسترده مؤلفههای معنایی وصایت در تفسیر اصبغ و اهتمام او به گفتمان وصایت علوی، معنادار بوده و در دیالکتیک تعاملی با گفتمان رقیب شکل گرفته که قصد داشت نظریه خلافت سقیفهای در جامعه را نهادینه کند.
بی تردید آموزش یکی از رسالت های اصلی پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) است که قرآن نیز بدان تصریح کرده است. بر اساس بینش شیعی و وفق روایات ماثور نبوی این مسئولیت خطیر پس از پیامبر(ص) متوجه جانشینان به حق آن حضرت یعنی ائمه اطهار(ع) است. و امامان شیعه(ع) هرچند همگی انوار واحده و از نور واحدند و از این زاویه تفاوتی بین آنان نیست اما حضور در زمان خاص و یا مکان خاص موجب شده تا برخی بتوانند این رسالت خطیر را ادا نمایند و برخی دیگر به دلیل تنگناهای سیاسی با موانعی روبرو باشند. در این میان امام صادق(ع) بنا به دلایلی توانستند جوانب مختلف معارف قرآن کریم و سنت نبوی و سیره علوی را آموزش و نشر دهند و نظام جامعی را در بعد تعلیم و تربیت به بشریت ارائه کنند. از این رو در این نوشته عزم بر این است تا شیوه این امام همام در امر آموزش از خلال روایات صادره از آن حضرت استخراج و به نسل فراگیر علمی و آموزگارانشان عرضه گردد.