باکنکاش در کتابشناسیهای مربوط به قرون اولیه تشیع در مییابیم که برخلاف دورههای متأخر، تاریخنگاری از جایگاه مناسبی برخوردار بوده است.به عنوان مثال میتوان حجم کتابهای تاریخی دانشمندان شیعی در کتابهایی همچون رجالنجاشی و فهرست شیخ طوسی را شاهد آورد.در این میان نام شخصیتهایی،همچون شیخ صدوق (حدود 305-381ق) مشاهده میشود که حجم فراوانی از نوشتههای خود را به ساحتهای مختلف تاریخنگاری اختصاص داده، گرچه بخش بسیاری از این نوشتهها مفقود شده است. با بررسی کتابهای بهجا مانده از شیخ صدوق،همچون دو کتاب ارزشمند عیون اخبار الرضا علیه السلام و کمال الدین و تمام النعمه و غور در محتوا و اسناد آنها میتوان آگاهیهای فراوانی از نوع تاریخنگاری و مطالب مورد توجه او و نیز کیفیت اسناد و منابع این نوشتهها بهدست آورد،همچنانکه میتوان به رغم عظمت شخصیت شیخ صدوق،نکتههای نقدپذیری را در نوشتههای او رصد کرد. نکته اخیر از آن رو قابل تأمل است که در برخی از نوشتههای شیخ صدوق با نوعی نگرش فراتاریخی نسبت به تاریخ ائمه علیهم السلام رو بهرو میشویم که ممکن است از جنبههای مختلف کلامی، علمی و تاریخی قابل نقد و بررسی باشد که این بررسی در نوشتههای پسینیان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این نکته هنگامی دو چندان میشود که دریابیم نوشتههایی از این دست در کنار آثار بزرگان دیگر، همچون کلینی و صفارقمی طی قرون متمادی به عنوان دستمایههایی برای برخی از مبانی کلامی امامیه تلقی شده است که احیانا آنها را بهصورت نقدناپذیر تلقی مینمایند.
از ابتدای قرن سوم و با آغاز غیبت امام دوازدهم، عالمان مذهبِ شیعه اثنیعشری، نیاز به ایجاد و نگارش آثار حدیثی، فقهی، کلامی و جز آن را احساس کردند. شکلگیری چنین آثاری، با اهداف گوناگونی همچون: گردآوری احادیث امامان شیعه، پاسخگویی به دانشمندان دیگر فرقهها و مذاهب و آگاهسازی جامعه شیعه شکل گرفت. تمرکز مقاله حاضر، بر معرفی بخشی از این آثار است که در راستای هویتبخشی به جامعه شیعه نگاشته شدهاند. برای این منظور، با واکاوی پنج متن نگاشتهشده در سدههای سوم و چهارم هجری، یعنی: المؤمن، التمحیص، صفات الشیعة، فضائل الشیعة و مصادقة الاخوان و تحلیل الگوی نگارش این آثار و چگونگی انتخاب احادیث در آنها، به این نتیجه دست یافته است که هدف نگارش این متون، نه یک گردآوری ساده، بلکه ایجاد یک هویت دینی منسجم برای شیعیان امامیه بعد از غیبت امام دوازدهم و ایجاد تمایز میان آنها به مثابه یک گروه مستقل و متفاوت با دیگر فرقههای مذهبی است. این هویت فرقهای، سه جنبه مهمّ: هویت اخلاقی، هویت اجتماعی و هویت فقهی ـ احکامی داشت
توجه به منابع تاریخی در مطالعات سیره شناسی از اهمیت بسزایی برخوردار است. منابعی که جایگاه کمتری در حوزه تولید میراث مکتوب میان شیعیان را به خود اختصاص داده است. در مقابل اهل سنت، نسبت به نگارش متون تاریخی توجه جدی تری از خود نشان داده اند. هم از این روست که به نظر میرسید برای فهم و تبیین تاریخ تشیع و اهل بیت توجه به این طیف از منابع سنی امری ضرور است. حال این سوال شایسته پاسخ است که برای فهم تاریخی اهل بیت رجوع به دادهای تاریخی اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ در این نوشتار این فرضیه دنبال میشود که به نظر میرسد منابع تاریخی اهل سنت تاثیر معناداری در مطالعات سیره شناسی ائمه دارد. از همین روی تاریخ و سیره امام سجادع بر اساس کتاب تاریخ مدینه مدینه دمشق ابن عساکر(م.571ق.) با سه منبع امامی، یعنی الارشاد شیخ مفید(م.413ق.)، الخرائج قطب راوندی(م.573ق.) و مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب(م.588ق.) مورد مطالعه قرار گرفته تا این فرضیه مورد راست آزمایی قرار گیرد. از این رو با بررسی مقایسه ای میان مقدار اطلاعات ارائه شده میان این سه منبع امامی و یک منبع سنی درباره امام سجادع، نشان داده شده که اختلاف قابل توجهی میان حجمِ کمی و محتوایی اطلاعات ارائه شده آن ها وجود دارد بگونه ای که عدم توجه به آن ها آشکارا در نتایج پژوهش می تواند اثرگذار باشد.
منصب «بابیّت» برای امامان شیعه: در عصر حضور، از جمله رویدادهایی است که برخی از مؤلفان شیعه از دیرباز باورمندانه به آن نگریستهاند و این باور، همچنان مورد پذیرش گروهی از پژوهشگران شیعی است. سنجش اعتبار این باور بر اساس اطلاعاتِ برگرفته از منابع مختلف و بهرهگیری از روشهای تاریخی، رجالی و حدیثی، موضوع این مقاله است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که نشانی از تأیید چنین منصبی توسط امامان شیعه: و یا بسیاری از مؤلفان شیعه که بحث از «باب»ها میتوانست برای آنها مهم باشد، در دست نیست. افزون بر این، منشأ غیرامامی این باور و چگونگی راهیابی آن به تعدادی از منابع امامیه، در نوشتار حاضر مورد بررسی قرار گرفته است.