در این مقال، سخن از رسالت بزرگى است که حوزههاى علمیه و عالمان دین و دستگاههاى پیام رسانى دینى بر عهده دارند و آن تبیین دقیق و روشنِ مکتب اهل بیت است و رساندن پیام آن به مسلمانان جهان از هر قوم و نژاد و با هر مذهب و مسلک. زیرا این مکتب، اگر درست و روشن و به دور از فرقهگراییهاى کور و غرضها و کینهورزیها، مجال یابد در عرصهها و میدانهاى علمى، سخن و پیام خود را به گوش اهل فکر برساند و تودههاى مسلمان، یا گوهر و جوهر آن آشنا شوند، بى گمان توان آن را دارد که انسان امروز را به سرچشمههاى روشنایى برساند و از گرداب حیرت رهایى بخشد. اکنون، که پارهاى از بازدارندهها برداشته شده و کم و بیش، به برکت انقلاب اسلامى فرصتهایى به وجود آمده و گشایشهایى پدید، هرگونه فرصت سوزى، پیامدهاى زیانبارى را در پى خواهد داشت. آن چه در این مقال نسبت به آن هشدار داده شده این که حوزههاى علمیه و عالمان دین، در این سى و اند سال از این فرصتها بهرههاى لازم را نبردهاند و در ابلاغ معارف بلند و روح بخش مکتب اهل بیت، به جهان تشنه این مکتب، کارنامه درخشانى ندارند و اگر همین سیر ادامه یابد، در آینده نیز نخواهند داست. و این که چرا و چه بازدارندههایى بر سر راه بوده و حوزهها با چه کاستیهایى دست و پنجه نرم مىکنند که نتوانسته و نمىتوانند از عهده این رسالت بر آیند و جایگاه مکتب اهل بیت و مرجعیت علمى آن را بنمایاند، پرسشى است که نیاز به بررسیهاى فراوان دارد که به بخشهایى از آن در این مقال اشاره شده است.
آخوند خراسانى، به ولایت مطلقه فقیه در روزگار غیبت باور داشته است. اما در سالهاى اخیر، کسانى با انگیزههاى سیاسى تلاش کردهاند که دیدگاه ایشان را در برابر دیدگاه امام خمینى قرار داده و او را منکر ولایت فقیه قلمداد کنند. موضوع این مقاله اثبات دیدگاه آخوند خراسانى به ولایت مطلقه فقیه و در ضمن پاسخ به شبهه یاد شده از راههاى زیر است: 1. دقت و درنگ در آثار علمى و فنى ایشان، همانند حاشیه بر مکاسب، تکمله التبصره وتقریرات القضا و... . 2. رسالهها و لایحههایى که مورد تایید ایشان قرار گرفتهاند. 3. سیره عملى: اطلاعیهها، تلگراف هاو احکام حکومتى در عرصه مشروطه خواهى و مبارزه با استبداد و استعمار. 4. احکام و اجازههایى که براى شمارى از شاگردان و نمایندگان خود، در هند، عراق، ایران و... نوشته و به آنان اجازه تصرف در امور ولایى را داده، مفید و مناسب مىنماید. 5. مطالعه رسا لههاى عملیه و نیز حواشى ایشان بر دیگر رسالههاى عملیه. محورهاى یاد شده بیانگر آن هستند که آخوند خراسانى در اندیشه و عمل، ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و بر اساس آن احکام ولایى و حکومتى بسیارى صادر کرده است. ایشان در کتاب تقریرات القضا، از راه روایات، بویژه مقبوله عمربن حنظله، به اثبات ولایت فقیه پرداخته است. و دربسیارى از احکام سیاسى و حکومتى خود نیز، به مقبوله استناد کرده است. افزون بر این، تایید خاص او از تنبیه الامه و تنزیه المله و همچنین تایید دو لایحه هیأت علمیه نجف اشرف و مجتهد قزوینى و تصریح به این که گفتههاى آن دو لایحه، شرح احکام سیاسى ماست، بیانگر آن است که ایشان به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد کامل داشته است. در حاشیه بر مکاسب، هر چند در دلالت اخبار خدشه کرده است، اما در همان جا نیز، از راه حسبه و دلیل عقلى قدر متیقن، ولایت فقیه را اثبات کرده است. برخى از تلگرافها و گزارشهایى را که مدعیان براى مخالفت آخوند با ولایت عامه فقیهان آوردهاند، نقل و سپس با توجه به اسناد و شواهد نشان داده شده که از جهت سندى و محتوایى، اشکال دارند.