چندی پس از انقراض حکومت قراقویونلوها، یکی از شاهزادگان قراقویونلو به نام قلی به دکن رفت و وارد دستگاه حکومتی بهمنیان شد و پس از طی مدارج رشد و ترقی در آنجا از طرف بهمنیان به حکومت گلکنده منصوب شد و در سال 918ق، اعلام استقلال کرد. او بلافاصله به تبعیت از شاه اسماعیل صفوی مذهب شیعه را در قلمرو خود رسمیت بخشید و نام حکام صفوی را در خطبه، بر نام خود مقدم ساخت. حکومت قطب شاهیان در طول نزدیک به دو قرن حکومت در گلکنده و حیدرآباد، پیوسته با صفویان روابط دوستانه ای داشت. عواملی چون اشتراک مذهبی، قرابت قومی، فرهنگی و همچنین وجود دشمنی مشترک، چون گورکانیان، این روابط را مستحکم تر می کرد که از میان دلایل فوق، مذهب تشیع نقش مهم تری در تحکیم و تداوم این روابط داشت و پیوسته سفرا بین دو حکومت در رفت و آمد بودند. با حمله اورنگ زیب به قطب شاهیان و اجبار آنها به ذکر نام حکام گورکانی در خطبه، همچنین ضعف نسبی حکومت صفویان در این زمان، روابط حسنه این دو حکومت بسیار کمرنگ شد.
پس از فروپاشي حكومت ايلخانان مغول در ايران، جنبش هايي پديد آمد كه به عنوان واكنش اجتماعي ـ مذهبي در برابر شرايط پيش آمده با رويكرد شيعي ـ صوفي و گرايش به مهدويت و انتظار يا ادعاي ظهور منجي موعود وارد منازعات سياسي شد. مقاله حاضر در صدد فهم مباني تاريخي چگونگي تحول خانقاه صفوي از يك طريقت صوفيانه به يك نهضت مذهبي منجي گرايانه برآمده است. محقق با بررسي و تحليل منابع و مآخذ، تلاش كرده است نشان دهد عامل انديشه مذهبي (منجي گرايي) و رفتار سياسي وابسته به آن، نقشي مهم و بي بديل در تحول مورد نظر ـ به ويژه از زمان تصدي منصب شيخ يا پيرطريقت صفوي توسط جنيد ـ ايفا كرده است.