در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
نهضت دینی صفویه که توانست با تأسیس حکومت و رسمیت بخشیدن به تشیع به عنوان مذهب رسمی، خدمات بینظیری به اسلام شیعی در ایران بنماید، زمینهساز استقرار و قدرت یافتن و کسب موقعیت اجتماعی تدریجی فقهای شیعه در ایران شد. با توجه به پیشینه تصوف صفویه، این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که از منظر کارکرد مشروعیت دینی، فقهای شیعه چه جایگاهی در تعامل با دولت داشتند و قدرت و میزان نفوذ آنها در عرصه اجتماعی، بهویژه برای ترویج و اجرای احکام اسلامی چه میزان بوده است؟ یافتههای پژوهش، حکایت از آن دارد که مشروعیت دینی دولت صفویه، تنها برآمده از فقهای شیعه نبود و صفویان، اقتدار دینی خود را از منابع گوناگون، از جمله حمایت جریان تصوف و برخی عناوین قدرتآفرین مانند سیادت و نیابت امام(ع) به دست آورده بودند. برخی شاهان صفوی، جایگاه ویژهای برای فقهای شیعه قائل بودند و در دستگاه دیوانی نیز مناصب رسمی متعددی به آنها تعلق داشت؛ اما در عمل، قدرت واقعی و نفوذ اجتماعی شاه، قابل مقایسه با هیچ صاحبمنصب دیگری نبود و تمایلات شخصی شاه، بر مقدرات کشور حاکم بود. تنها در اواخر دوره صفویه بود که قوام یافتن نهاد دینی قدرتمند و شکلگیری منصب ملاباشی، بر اقتدار فقها افزود.
خاندانهای شیعی در حفظ و گسترش معارف و آموزههای تشیع در تاریخ فکری این مذهب نقشی اساسی ایفا کردهاند. در تبیین این نظریه میتوان آل طاووس را به عنوان یک نمونهی عینی مطرح کرد. این دودمان از سلالهی سادات بود که در قرن هفتم هجری قمری، خدمات ارزشمندی را به جوامع شیعی ارائه داد. آل طاووس از خانوادههای پر نفوذ در آن دوره بودند که منصب نقابت را به شکل موروثی در میان خود داشتند و از این طریق منشأ خدمات سیاسی و اجتماعی سرنوشتسازی برای شیعیان شدند. برجستهترین چهرهی این خاندان، ابن طاووس است که در سیرهی سیاسی، اخلاقی، عرفانی و تدوین آثار دعایی، تحولی جریانساز در مکاتب فقهی- حدیثی شیعه به وجود آورد و در فرهنگ شیعی عصر صفوی و به ویژه در جریان اخباری مقبولیتی در خور یافت. برادر وی، احمد بن طاووس با تبویب حدیث و ایدههای نو در رجال و درایه، به همراه فرزندش عبدالکریم، موجبات رشد مکتب اصولیان را تا حد قابل توجهی فراهم آورد. آثار متعددی از این خاندان در زمینههای فقه و حدیث، تاریخ و تراجم، مناقبنگاری، اخلاق، تفسیر، رجال و درایه موجود است که بر اعتبار جایگاه علمی آنها در نزد عالمان شیعه و تأثیرگذاری در مکاتب فکری شیعه میافزاید. تکاپوهای علمی این خاندان در زمینهی نشر و تدوین آثار ارزندهی علمی که از عصر یورش مغولان آغاز شده بود و تا دورهی صفویه را در برمیگرفت زمینههای رشد مشرب فکری تشیع را فراهم آورده است. این مقاله میکوشد تا تأثیر این خاندان را در بالندگی مکتب فکری شیعیان، بر پایهی روش تحقیق تاریخی، بررسی و بیان کند.