يكي از تكاليف شرعي كه خداوند در قرآن كريم بر مسلمانان واجب كرده، پرداخت خمس است. برپايه ديدگاه اهلسنت، مصداق خمس در آيه 41 سوره انفال تنها غنايم جنگي است، اما براساس ديدگاه ائمه اطهار(ع)، مصداق خمس تنها غنايم جنگي نبوده، بلكه تمامي منافع و عوايد ساليانه را شامل ميشود. با توجه به اهميت و جايگاه خمس، رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) علاوه بر تبيين مصاديق خمس، براي اجراي آن نيز اهتمام ورزيدهاند. طبق اين ديدگاه، آن دسته از روايات معصومان(ع) كه بر حليت تصرف در مال متعلَّق خمس دلالت ميكند ناظر به شرايط و مقطع خاص و به علت شرايط سياسي- اقتصادي و اجتماعي بوده است. بنابراين در عصر غيبت هم وجوب پرداخت خمس همچنان باقي است. در اين پژوهش تلاش شده تا با بررسي تاريخي وضعيت خمس در عصر حضور، بهصورت توصيفي و تحليلي، شبهههاي تاريخي اين موضوع و ديدگاه اهلسنت مورد بررسي و نقد قرار گيرد.
خلّف المستشرقون أسلاف الباحثین الغربیین حالیاً تراثاً لا بأس به من الدراسات المشرقیة والإسلامیة إستفاد منه هؤلاء الباحثون، فالإستشراق تحوّل إلى مجالات علمیة بحتة أصبحت تدرسها الکلیات ومراکز الأبحاث، لکنّ تلک الأبحاث بقیت تخدم أهداف ومصالح الغرب الإمبریالیة فی بعض الموارد، إلا أن الکثیر منها حالیاً نابعة عن وجدان باحثین غربیین أحرار یصنّفون الکتب والأبحاث من أجل إرضاء أطماحهم البحثیة واستکمالاً لمسیرتهم العلمیة. ومن جملة الحقول البحثیة المهمة التی کتب فیها الباحثون الغربیون الکثیر من هذه الدراسات، هی الدراسات الإسلامیة والحدیث الشریف منها بالتحدید سیّما الحدیث الشیعی. ومن هؤلاء الباحثین المعاصرین أستاذ جامعة إدینبرا الدکتور أندرو ج. نیومان الذی شهدنا له العدید من المساهمات فی حقل الفکر الإمامی وبالتحدید دراساته فی الحدیث الشیعی وجهود علماء الإمامیة فی العصر الصفوی وتحدیداً فی موضوع جدلیة الدین والعلماء مع السیاسة ورجالها. وما نهدف إلیه من دراستنا هذه هو نقد کتاب الباحث نیومان الهامّ عن تاریخ الحدیث الشیعی فی القرون التأسیسیة للمذهب الإمامی وأثر النهجَین الفکریَین الهامَّین عند علماء الإمامیة وهما: النهج الأصولی والنهج الإخباری الذی یمثله قم والقمّیون آنذاک فی تدوین أقدم ثلاثة مجامیع روائیة عند الشیعة الإمامیة: المحاسن للبرقی (توفی بین 274ـ280 ه/ 887ـ893 م) وبصائر الدرجات للصفّار القمّی (ت 290 ه/ 903 م) والکافی فی علم الدین للکلینی الرازی (ت 329 ه/ 941 م) وفق منهج التحلیل التاریخی والإستقرائی للنصوص التاریخیة والروائیة سیّما من تلک الکتب.
مقاله پیشرو، نقدی بر مقاله «بررسی تحلیلی تاریخنگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» است که در شماره 64 فصلنامه تاریخ اسلام انتشار یافته است. مقاله مذکور با طرح پرسش تاریخنگاری روایی امامیه از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ میکوشد با بررسی ویژگیهای اینگونه از تاریخنگاری و واکاوی انگیزه محدثان تاریخنگار و مقایسه رویکرد آنان در گزارش رویدادهای تاریخی با دیدگاه تاریخنگاران، تحلیلی بر تاریخنگاری روایی امامیه ارائه دهد، اما به دلایل روششناختی و محتوایی به این هدف دست نیافته است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که مقاله مذکور، به دلیل عدم ارائه تعریف دقیق از مفاهیم و صدور احکام کلی، عدم توجه به گونهشناسی منابع تاریخی و حدیثی، عدم شناسایی و جداسازی اخبار تاریخی از غیر آن، برخورد گزینشی در انتخاب اخبار برای ارائه تحلیلی کلی، گاه خلط میان کتابهای تاریخی و حدیثی و کمدقتی در مثالها و عناوین، تنها به بیان نقدهایی در باره حدیثنگاری امامیه پرداخته و از اثبات فرضیه خود بازمانده است
منابع تاریخی و حدیثی فریقین ذیل بررسی فرزندان امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام، «محسن» را یکی از فرزندان آنان شمردهاند. اما منابع عامه درباره تولد، وفات و یا شهادت محسن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها ضمن برشماری ایشان در عداد اولاد حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام، صرفا به مرگ او در کودکی اشاره کرده اند. برخی از آنها نیز یا اساسا اخبار شهادت محسن را نقل نکرده و یا تحریف و حذف کرده اند. از سوی دیگر، اکثر قریب به اتفاق منابع شیعه علاوه بر ذکر نام محسن، به سقط شدنش در اثر هجوم به بیت حضرت فاطمه علیها السلام تصریح دارند و معدودی نیز وفاتش در کودکی را بدون ذکر سبب نقل کرده اند که با قول به سقط و شهادت منافات ندارد. ازآن روکه برخی از پژوهندگان معاصر ضمن گزارش اخبار متون شیعه، در اعتبار و دلالت آنها تشکیک روا داشته اند، در این مقاله، گزارش های موجود در منابع فریقین بررسی و اعتبارسنجی شده است.