کیسانیه نخستین فرقه امامیه است که در اواخر قرن اول پدید آمد و تحولات مهمی را در تاریخ اسلام به وجود آورد. این نخستین فرقه ای به شمار می آید که در آن ادعای مهدویت شده است. این فرقه زیاد دوام نیاورد و به سبب انشعابات و دلایل دیگر، به تدریج در فرقه های دیگر مثل امامیه و غلات منحل شد و سرانجام منقرض گشت. کیسانیه که یکی از شاخه های اصلی شیعه به شمار می آید، این اسم به طور سنتی، بر گروهی از شیعه نهاده شده که در چند سال بعد از عاشورا، قیامی را به رهبری مختار سامان دادند. درباره پیدایش، تداوم، انشعابات و انقراض آن بسیار اختلاف است و به راحتی نمی توان در این باره سخن گفت و به نتیجه قطعی رسید. امروزه فرقه کیسانیه، باقی نمانده و قرن ها پیش منقرض شده، اما این فرقه در حوادث قرن اول و دوم، به ویژه در تأسیس خلافت عباسیان، نقش بسیار داشته و بعد از آن، زمینه پیدایش گروه هایی را فراهم ساخته و سرانجام منقرض شده است. تا زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) هیچ اختلافی وجود ندارد که بتوان آن را به عنوان فرقه و یا انشعابی شیعی نامید و گزارش ها در این باره یکسان است و عموماً کیسانیه را نخستین فرقه شیعی بعد از شهادت آن حضرت یاد می کنند؛ البته با این تفاوت که تاریخ و چگونگی شکل گیری آن در مقایسه با دیگر فرقه های شیعی، به ویژه با توجه به ناپایداری آنها در قرون بعدی، دارای ابهام ویژه ای است. نگارنده در این مقاله درصدد بیان منشاء پیدایش فرقه کیسانیه و زدودن غبار از فرقه کیسانیه و با رویکردی متفاوت است.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.