بنابرآنچه که در کتاب النقض از قول نویسنده کتاب فضائح الروافض نقل شده، نخبگان شیعی، اقلیتی درمانده و مطرود به تصویر کشیده می شدند که منزلت و پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی مناسبی در جامعه اسلامی نداشته اند. عبدالجلیل قزوینی در جواب، بنابر مستندات تاریخی، سخن مخالف را رد کرده و مدعی است که نخبگان شیعی، از منزلت اجتماعی و سیاسی والایی برخوردار بوده و در تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعه نقش فعال، موثر و محققی ایفا نموده اند و علی رغم آزارها و تعقیب و تکذیب های گاه و بیگاه، طیفی مقبول و محبوب در جامعه اسلامی محسوب شده اند. در این مقاله با توجه به شاخص هایی نظیر داشتن قدرت،ثروت، شهرت، الگوسازی، شرکت در تصمیم گیری ها و... که در کنش اجتماعی، و نظریات مربوط به گردش نخبگان مطرح است، منزلت اجتماعی و جایگاه سیاسی نخبگان شیعه، عمدتا مستند به اثر عبدالجلیل قزوینی مورد بررسی قرار گرفته است.
فاطمیان (297-567 ق) خلفای شیعی بودند که پس از دورهای فعالیتهای تشکیلاتی مخفی توسط سازمان دعوت اسماعیلیان و با استفاده از ظرفیتهای موجود در میان قبایل بربر شمال افریقا، دولتی تشکیل دادند و با فتح مصر و بنای شهر قاهره، چشمانداز خود را در پیشروی و فتح شرق اسلامی آشکار کردند و به رقابت با خلافت عباسیان پرداختند. این اقلیت شیعی، توانستند بیش از دو و نیم قرن بر جغرافیای گستردهای از سرزمینهای اسلامی با ساکنان سنی و اهل ذمه حکمرانی کنند و در برخی دورهها مانند دوره اول خلافت در مصر، اقتدار و محبوبیت بالایی نیز داشتند. میدانیم موفقیتهای دولت فاطمیان در کنترل و اداره مملکت، حاصل رویکرد و سیاستهای اجتماعی بود. یکی از سیاستهای اجتماعی فاطمیان، تعامل آنها با قبایل و استفاده از ظرفیت قبیلهای مغرب و مصر بود. قبیله بربر کتامه در دوره دعوت و تأسیس دولت، مهمترین و بزرگترین یار و حامی فاطمیان بودند. سؤال اصلی مقاله این است که نقش این قبیله در تأسیس دولت و برآیند فعالیت این قبیله در دولت در مصر چه بود. دستاورد تحقیق این است که قبیله کتامه در دوره دعوت به ویژه از زمان حضور ابوعبدالله شیعی در مغرب، اصلیترین حامی و ستون فقرات دولت فاطمیان بودند. این نقش در تمام دوره مغرب و سالهای اولیه خلافت مصر استمرار داشت تا اینکه در دوره العزیز با ورود قبایل دیگر به ویژه مشارقه تضعیف شد و پس از ورود بدرالجمالی به قاهره از بین رفت و قبیله کتامه مانند مردم عادی شدند.
موضوع این تحقیق، ساختار اندیشه سیاسی علمای شیعه در اوخر سده دوازدهم هجری، با تکیه بر اندیشه شیخیوسف بحرانی و علامه وحید بهبهانی است. با توجه به اینکه رویکرد اخباری و اصولی در میان علمای شیعه از اواخر دوره صفویه باب بود، نظر علما درباره سیاست و حکومتهای وقت نیز با توجه به رویکردشان تفاوت داشت. از سویی دیگر، بیگانگی نهاد دین و دولت در حد فاصل سقوط صفویه تا قاجاریه (1135 - 1209 ق)، باعث مهاجرت علمای طراز اول به عتبات عالیات شد. در این میان، شیخیوسف بحرانی و علامه وحید بهبهانی به عنوان علمای برجسته و معلمان رویکرد اخباری و اصولی در مباحثه و مناظره با یکدیگر بودند که سرانجام به تثبیت و توسعه اندیشه سیاسی اصولی ختم شد. تا آن زمان علمای اخباری، حکومت فرد مؤمنی از میان مسلمانان را به شرط عدالت جایز میدانستند، اما با پیروزی اصولیها ولایت مطلقه فقیه جامعالشرایط تثبیت شد و حکومت میبایست مأذون و منصوب میبود. این تحقیق، به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای صورت گرفته است.
توسعه فرهنگ رای و قیاس در سده اول ، به گونه ای مکمل و جبران کننده فقدان دست رسی به وحی شده بود و دست کم در موارد نبود موضوعی در کتاب و سنت ، مسائل از طریق رای و اجتهاد حل می شد. توسعه این روال در نظام فقهی و قضایی رایج موجب شد، افراد بسیاری آن را امری عادی تلقی کنند. این فرهنگ در میان برخی شیعیان عمدتا کوفی که تازه هدایت شده یا بیشتر با جریان عامه در تعامل بودند، تاثیراتی را آشکار کرده بود، و امام صادق ع تلاش کردند شیعیان را از لغرشگاه های این فرهنگ دور کنند. مقاله حاضر می کوشد به بررسی تاثر شیعیان کوفه از این فرهنگ در نیمه اول سده دوم بپردازد.
پژوهش پیش رو، تلاشی است که در جهت معرفی مطالعه و تحقیق روشمند در تاریخ اسلام و فراتر رفتن از اکتفا به نقل و توصیف و کیفی تر نمودن پژوهش های تاریخی به عمل آمده است. نگارندگان بر این باورند که می توان داده ها و اطلاعات تاریخی را، هر چند سخت باشد، در قالب اعداد و ارقام درآورد و با استفاده از بومی سازی نظریات در علوم دیگر و مدد گرفتن از تکنیک های آماری، به نتایج قابل توجه و مفیدی در تاریخ دست یافت و به یکی از مهمترین اهداف مطالعه تاریخ که الگوگیری و پندآموزی است نائل آمد. استفاده از روش سنخ شناسی شخصیت ها در تاریخ، با معرفی یک نمونه کار، الگویی است که پژوهشگران در صدد معرفی آن می باشند. نمونه ارائه شده، پیرامون سنخ شناسی و تبیین جهت گیری سیاسی نخبگان شیعه امامیه، در دوران غیبت کبری تا سقوط خلافت بغداد است. به نظر می رسد نخبگان شیعه، نسبت به حاکمیت سیاسی، جهت گیری یکسانی نداشته اند. هفت گروه نخبه در صنوف مختلف شناسایی شدند و با توجه به متغیرها و شاخصه های آنان، چهار سنخ متفاوت از جهت گیری نخبگان شناسایی و در ارتباط با متغیرها، مورد آزمون قرار گرفتند. روش های آماری و تحلیل همبستگی، نتایج قابل توجهی را در جداول و نمودارهای مربوطه، نشان می دهند.