هدف اصلی نوشتار حاضر مطالعه تاريخ اجتماعی عصر صفويه با توجه ويژه به موضوع مهدويت و منجیگرايی است.اهميت اين موضوع به اين امر باز میگردد که اين انديشه در آن روزگار به شکلی پررنگتر و در سطح گسترده حيات اجتماعی مردم مطرح شد؛ چه از روزنه انديشهای فقيهانه که از سوی مذهب تازه رسميتيافته تشيع تغذيه و تقويت میشد و چه از روزنه آنچه مدعيان نجاتبخشی در آن روزگار در جستجوی آن بودند.نويسندگان میکوشيدند انديشه نجاتبخشی را به ويژه در قالب آنچه موعوديت، مهدويت و منجیگرايی خوانده میشود، در چشمانداز حيات فکری، سياسی و اجتماعی اين روزگار جستجو کنند و به بازبينی آن بپردازند.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
هدف اصلی نوشتار حاضر مطالعه تاریخ اجتماعی عصر صفویه با توجه ویژه به موضوع مهدویت و منجی گرایی است.اهمیت این موضوع به این امر باز می گردد که این اندیشه در آن روزگار به شکلی پررنگ تر و در سطح گسترده حیات اجتماعی مردم مطرح شد؛ چه از روزنه اندیشه ای فقیهانه که از سوی مذهب تازه رسمیت یافته تشیع تغذیه و تقویت می شد و چه از روزنه آنچه مدعیان نجات بخشی در آن روزگار در جستجوی آن بودند.نویسندگان می کوشیدند اندیشه نجات بخشی را به ویژه در قالب آنچه موعودیت، مهدویت و منجی گرایی خوانده می شود، در چشم انداز حیات فکری، سیاسی و اجتماعی این روزگار جستجو کنند و به بازبینی آن بپردازند.
این مقاله با هدف مطالعه شخصیت اسطورهای علی بن ابیطالب(ع) در سدههای میانه تاریخ ایران و در گستره متداخلی از حوزههای معماری، ادبیات، فرهنگ عامه و تصوف نگاشته شده است. نویسنده با بهره جستن از رویکرد نظریه ادبی بینامتنیت و مبتنی بر روش رولان بارت، متفکر فرانسوی، کوشیده است نشان دهد چگونه وجهی اسطورهای از این شخصیت مهم اسلامی در کنار شخصیت تاریخی ایشان ایجاد و در طول سدهها و از طریق شبکه فرهنگی درهمتنیده ای بازتولید شده است.