درباره حركت و نهضت امام حسين (ع) مطالعه و پژوهش هاي بسياري صورت گرفته است . يكي از موضوعات مهم در باره اين قيام، موضوع هدف حركت امام است . قطعاً اهداف آن حضرت ا ز قيام بر ضد حكومت جور احقاق حق، امر به معروف و نهي از منكر، برپايي عدالت، احياي سنت و ... بوده است اما آيا خروج امام از مدينه و از آن جا به كوفه ، به قصد تشكيل حكومت بوده و يا قصد شهادت داشته است؟ وقوع انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) در چهاردهمين قرن حركت تاريخي و اثرگذار نهضت عاشورا، سرانجام روشن و دست آورد مبارك از آن حركت الهي است. امام خميني به عنوان كسي كه قيام امام حسين (ع) را نيرو ي محركه و عامل پيروزي انقلاب اسلامي ايران مي داند و تحليل ها و مطالعات عميق در اين زمينه دارد ، در باره حركت امام حسين (ع) آنچه معتقد به نظريه تشكيل حكومت است و حركت ايشان به سمت كوفه را براي تشكيل حكومت مي داند
ویلفرد مادلونگ یکی از برجستهترین خاورشناسان شیعهپژوه معاصر است که آثارش در همسنجی با سایر شیعهپژوهان غربی از امتیازهای علمی و روشی بسیاری برخوردار است. اولین مقالۀ مدخل «حسینبن علی علیه السلام» در دایرةالمعارف ایرانیکا در مورد حیات و اهمیت امام حسین علیه السلام در شیعه، توسط وی نگاشته شده است. در این پژوهه با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی و نقد مقالۀ مادلونگ پرداخته شده است. برایند بررسی و نقد گزارش وی، خصوصا در مورد شیوۀ استفاده از منابع در روایت رخدادهای پیرامون صلح و تدفین امام مجتبی علیه السلام و برخی از مواضع حضرت اباعبدالله علیه السلام است. مادلونگ در مقالۀ خود، صرفا به نقل مبتنی بر منابع بسنده نکرده و در بسیاری از موارد، برداشتها و تحلیلهای شخصی خود را نیز ارائه کرده است.
ابنسعد بهعنوان یکی از صاحبان منابع کهن که گزارشهایش در آثار پسینی فراوان بازنگارش شدهاند، بر آن است که اعتماد به کوفیان سبب تصمیم امام حسین علیه السلام بر عدم بیعت با یزید و خروج بوده و حاکمیت اموی با امام سر ستیز نداشته است. چیدمان سلسلهای وی از گزارشهای منعکنندگان آن جناب از قیام نیز القاگر تعجیل حضرت است. بههدف واکاوی تاریخی این دیدگاه، استقرای دادههای دیرین نگاشتهها در وقایع نهضت امام حسین علیه السلام و تطبیقدهی آنها با گزارشهای ابنسعد، شیوهای است که در روش این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهند که نمیتوان تصمیم امام بر عدم بیعت و خروج از مدینه را متکی به پشتوانۀ یاری کوفیان دانست؛ چنانکه تقصیر نداشتن حکمرانان اموی در این امر، ادعایی است که شواهد نقض فراوان دارد. همچنین نحوۀ اخبار ابنسعد در موضوع ممانعتکنندگان نیز با چالشهایی از جمله هیمنهسازی در ممانعت، انحصار نقل بدون تایید با دادههای دیگر منابع کهن و عدم تفکیک بازۀ زمانی گزارشها مواجه است.
چکیده عالمان و طلاب شیعی، در تحولات فرهنگی، مذهبی و سیاسی افغانستان، نقش¬ داشته¬اند. آنان در افغانستان قبل از اشغال، دوره تجاوز روس¬ها و پس از آن، در جایگاهی بیدارگرایانه قرار گرفته¬اند اما این نقش و جایگاه، آشکارا بررسی نشده است. از این رو، آثاری در این زمینه به چشم نمی¬خورد. با این وصف، آیا بالندگی و پویایی بیداری اسلامی افغانستان، از عالمان و طلاب شیعی نشأت گرفته است؟(سؤال) تحصیل و ارتباط وسیع عالمان شیعی با نجف و قم به همراه وجود استبداد و استعمار در افغانستان، آنان را در مقام بیدارگران آن کشور قرار داد.(فرضیه) غرض آن است که از یک سو، تصویری روشن از تأثیر حوزه¬های نجف و قم بر بیداری سیاسی افغانستان ارائه شود و از سوی دیگر، رابطه بین عالمان و طلاب شیعی افغانی با بیداری سیاسی به میان آید.(هدف)با مطالعه تاریخی- تحلیلی و با مراجعه به منابع کتابخانه¬ای و میدانی، می¬توان به پاسخ سؤال دست یافت.(روش) مراکز دینی نجف، در بیداری سیاسی برای احقاق حقوق سیاسی شیعیان، آغازگری بیداری سیاسی، مطرحشدن روحانیان در عمل سیاسی و تلاش برای وحدت سیاسی شیعیان مؤثر بوده¬اند. مراکز دینی قم نیز در دفاع ازحقوق سیاسی شیعیان، گسترش اسلام سیاسی و انقلابی، محوریت روحانیان در رفتار سیاسی، مشارکت سیاسی حداکثری شیعیان و شکلگیری احزاب و تشکلهای سیاسی تأثیر گذارده است.(یافته)
بنگال هند، پیش از ظهور اسلام، مسیر تجاری عربها و ایرانیان به چین بود. این امر و در پی ظهور اسلام، مردم این سرزمین را با اسلام آشنا ساخت؛ البته اطلاع دقیقی درباره ورود تشیع در بنگال، در دست نیست، ولی پیش از فتح بنگال توسط بختیار خلجی در قرن سیزدهم میلادی، شیعیان در لباس صوفیان وارد این سرزمین شدند. در قرن هفدهم میلادی شاهمحمد شجاع فرزند شاهجهان، والی بنگال شد، اما او به عنوان نخستین والی شیعی نیز نتوانست برای گسترش تشیع، اقدام مؤثری انجام دهد.در اوایل قرن هجدهم میلادی، فردی شیعی به نام نواب مرشد قلیخان از طرف اورنگزیب، والی آنجا گردید. او به تدریج اعلام استقلال کرد و سلسله نوابیت را در آن ناحیه تأسیس نمود و اقدامات زیادی برای گسترش تشیع انجام داد. فعالیتهای وی، باعث پیشرفت چشمگیر علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی شیعیان شد؛ با این وصف، درباره شیعیان بنگال در عصر نوابین مرشدآباد، تاکنون هیچ تحقیقی صورت نگرفته، لذا این پژوهش در صدد بیان وضعیت تشیع در عصر نوابین مرشدآباد است که از سال 1717 -1880میلادی، مجموعاً شانزده نواب شیعه به مدت 163 سال در این سرزمین، حکومت کردند. در این دوره، پیشرفتهای تشیع بنگال به اوج خود رسید. آغاز انحطاط این سلسله اواخر قرن نوزدهم میلادی است. توطئه و اشغال کمپانی هند شرقی، مهمترین علت فروپاشی حکومت مقتدر نوابین، است. بنابراین، سؤال اصلی این است که وضعیت شیعیان بنگال در عصر نوابین مرشدآباد چگونه بوده است؟ دستیابی به اوج دستاوردهای سیاسی، مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن دوره، فرضیه این نوشتار است.