با توجه به سیر تاریخی حوادث صدر اسلام در ارتباط با عملکرد برخی از بزرگان صحابه، امویان با دستگاه تبلیغاتی خود، چنین وانمود کردند که صحابه رسول خدا صلیالله علیه و آله پس از ایشان هیچگونه علقهای از لحاظ فکری و عاطفی با اهلبیت علیهمالسلام نداشتند و بلکه صحابه به عنوان یک مجموعه واحد در یک جبهه و اهلبیت علیهمالسلام در جبهه مقابل بودند. این موضوع، بخصوص پس از حوادث جنگهای جمل و صفین، موضوع تقابل را تشدید کرد. اما واقعیت امر چیست؟ آیا حقیقتا صحابه رسولالله صلیالله علیه و آله مخالف اهلبیت علیهمالسلام بودند؟ به نظر میرسد با حاکمیت معاویه و امویان، این موضوع دستاویز سیاستمداران اموی بود و آنان با توجه به برخی زمینهها، فرهنگ تقابل را با تبلیغات زیاد در جامعه توسعه دادند و آن را نهادینه کردند؛ چرا که این موضوع آنان را به هدفشان، که قرار دادن اهلبیت علیهمالسلام، در مقابل مسلمانان و در نتیجه، ایجاد تنفر و به حاشیه راندن کامل آنان بود، میرساند. این در حالی است که بسیاری از بزرگان صحابه، اعم از مهاجران و انصار، دوستدار اهلبیت علیهمالسلام و مبلّغ واقعی آنان بودند و نقش مهمی در گسترش و نهادینهکردن تشیع در میان مسلمانان داشتند. بسیاری از آنان در رکاب امیرالمؤمنین علیهالسلام به شهادت رسیدند و بسیاری هم بر این اعتقاد و محبت به اهلبیت علیهمالاسلام ثابت قدم ماندند. اهلبیت علیهمالسلام نیز بر خلاف خواست امویان، موضعی مثبت نسبت به صحابه به طور عام ـ صرف نظر از اقلیتی خاص ـ از خود نشان میدادند و از رفتارها و سخنانی که در جهت اهداف امویان بود، اجتناب میکردند و تفرقهافکنان را از خود میراندند. البته این به معنای نادیدهگرفتن دشمنی اقلیتی با امیرالمؤمنین علیهالسلام و اهلبیت علیهمالسلام نیست و تبلیغ این اقلیت به عنوان اکثریت و یا مجموعه واحد (صحابه) و نادیده گرفتن مواضع مثبت اکثریت خطاست. اما امویان خواهان چنین تفسیری بودند؛ آنگونه که از کشته عثمان شعار سیاسی خود را به دست آوردند و اهداف خود را پیش بردند. با این همه، غفلت بخشی از طرفداران هر دو گروه تشیع و تسنن را فراگرفته است و بدون تفکیک گروهی اندک از صحابه، بر طبل توخالی و توهمی فرهنگ تقابل صحابه به طور عام میکوبند.
«امام کاظم» (علیهالسلام) در ابتدای امامت، با چالشهایی روبه رو بوده اند که این چالشها موجب شده است تا اقدامات ایشان به عنوان قرینه فعلی علاوه بر دلایل نقلی مورد توجه باشد. اهداف اصلی تحقیق، چگونگی و دلایل امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و نیز اقدامات ایشان در اثبات این موضوع با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت است. سوال اصلی این تحقیق نیز بدین شرح است که «مهمترین اقدامات امام کاظم (علیهالسلام) در راستای اثبات امامت ایشان با توجه به چگونگی و دلایل امامت ایشان در منابع شیعه و اهل سنت چیست؟» این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه دستیافت که برای انتخاب امام، شرایطی مانند «وصیت، علم خاص، ودایع و سن» بهعنوان ملاک تعیینشده که بنا به دلایل قدرمتیقن، مشخص میشود که امام کاظم (علیهالسلام) شرایط امامت را داشته است. علاوه بر احادیث و دلایل منقول در قبال امامت ایشان، مهمترین اقدامات ایشان که عبارت است از وارستگی مادی و سیاسی، شفافسازی در غصب حکومت شیعیان، مقابله علمی با جریانهای انحرافی و فرقههای مختلف شیعه، مناظره با خلفای عباسی و انتخاب رویکرد تقیه، گویای این است که طرز فکر امام کاظم (علیهالسلام) طرز فکر یک «ولی، امام و زعیم» امت است؛ زیرا از یکسو جامعه شیعیان را از طریق تقیه و وکالت مدیریت کرده و از طرفی، برای اثبات حقانیتشان از طرق مختلف مانند مناظره و شجاعت در بیان، تلاش نموده و ازنظر علمی و فرهنگی نیز با بزرگترین چالش زمان خود، مقابله نموده و خطمشی آگاهانهای را بنیانگذاری نمودهاند.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
منظومه علی نامه که هویت سراینده آن نامعلوم، ولی با تخلص «ربیع» شناخته می شود در ۴۸۲ ق سروده شده و کهن ترین منظومه شیعی است که به همت استاد شفیعی کدکنی با مقدمه ای عالمانه به جامعه علمی عرضه شده است. هرچند بیشتر پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی آن را مورد توجه قرار داده اند، اما با توجه به محتوای این منظومه که شجاعت ها و دلاوری های امیرالمؤمنین × در دو جنگ جمل و صفین براساس روایات مورخ مشهور ابومخنف (م. 157) به نظم کشیده، از زاویه تاریخی نیز بسیار حائز اهمیت است. آنچه در مرحله نخست درباره این میراث مکتوب کهن شیعه اهمیت دارد، مذهب شاعر است. آنچه که برخی در این موضوع نوشته اند تشیع ربیع را به صورت کلی اثبات می کند که با تسنن محب اهل بیت ^ نیز قابل جمع است. این نوشتار با ارائه مولفه های مهم اندیشه های تشیع اعتقادی و انطباق آنها بر منظومه علی نامه، تشیع امامی سراینده آن را ثابت کرده است.
قم، کوفه و بغداد به عنوان کانونهای اصلی فعالیتهای علمی شیعیان در قرن دوم تا چهارم هجری، جایگاهی ویژه در مطالعات شیعه پژوهی دارند. اما «حوزه علمی اهواز» هم به عنوان یکی از مدارس مهم و کهن شیعه در ایران شایسته یادکرد است که به استناد منابع تاریخی، حدیثی و تراجم، نمایندگان قدرتمند و مشهوری در تاریخ فقه و حدیث شیعه داشته است. این مقاله بر آن است با نگاهی تاریخی و پس از مروری بر ریشه های تشیع اهواز، جایگاه حوزه علمی اهواز را در حفظ و گسترش مکتب اهل بیت(ع) از طریق واکاوی رابطه علمی بین قم و اهواز بنمایاند. این رابطه در قالب مهاجرت برخی علما از اهواز به قم و برعکس، مراودات علمی بین دو خاندان بزرگ «آل مهزیار اهوازی» و «اشعریان قمی» و حضور برخی از اصحاب و وکلای خاص امامان(ع) در این دو مرکز بروز یافته است. کلیدواژگان: تاریخ تشیع، قم، اهواز، آل مهزیار، اشعریان قم