چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
این مقاله در صدد نقد نظریه بوکلی درباره روایات دیدارهای امام صادق(ع) با منصور عباسی است. آقای بوکلی، نویسنده مقاله « ریخت شناسی و مفاد بعضی از روایات شیعه امامی » ، بخشی از روایات مربوط به مواجهه امام صادق(ع) و منصور عباسی را که غالبا مربوط به احضار امام به دربار منصور است مورد بررسی قرار داده است. بررسی او تنها مبتنی بر ساختار روایات است. نویسنده تلاش کرده است با این روش به منشا جعل این روایات دست یابد و دیدگاه شیعه امامی درباره ارتباط بین مذهب و قدرت سیاسی را نشان دهد. در مقاله پیش رو ضمن بررسی این روایات، روش آقای بوکلی و دستاوردهای او بررسی شده و نشان داده شده است که روش مبتنی بر ساختار تنها، فاقد کارآیی لازم است و به ویژه برای دستیابی به منشأ جعل یک روایت، شناخت راویان آن ضروری است. در این میان از پدیدههایی چون «تقطیع» و «نقل به معنا» در حدیث، در بررسی ساختار این روایات نباید غفلت نمود. از نظر مفهومی، این گروه از روایات به تنهایی برای بیان دیدگاه سیاسی شیعه کافی نیست.
مسأله ی امکان غیبت امام عصر (عج) و پیشگویی این غیبت توسط دیگر حجج الهی از جمله شبهاتی است که در عصر حاضر، از جانب مخالفان مطرح شده است. آنان با زیر سؤال بردن صحت اسناد روایات غیبت، برطبق مبانی شیعیان، مسأله ی غیبت امام دوازدهم را ساخته ی اندیشه ی عالمان شیعی ومحدثانی چون نعمانی وشیخ مفید می دانند. برای پاسخ گویی به این گونه شبهات، روایات معصومان مورد پژوهش قرار گرفت، وروشن شد که صدور روایات صحیح درمسأله ی غیبت از سده ی اول تا سوم به گونه های مختلف نشانگر پیشگویی های معصومان است. البته درقرن اول، روایات معدودی به صورت اجمالی برای افراد ویژه ای بیان شده که نشان از اسرار بودن آن دارد، ولی درقرن دوم گسترش یافته که نشانگر شیوع این روایات است. با بررسی اسناد روایات غیبت، می توان، به ضرس قاطع، به پیشگویی غیبت، سال ها پیش از وقوع آن اطمینان داشت وروایت صحیح آن را برای قائم آل محمد (ص) اثبات کرده اند.
منطقه «بلخ» از جمله مناطقی است كه حدیث شیعه مدتی از حیات خویش را در آن سپری كرده است، ولی پژوهشی مستقل در بازخوانی تلاش محدثان شیعه در این منطقه شكل نگرفته است. این منطقه بخشی از خراسان بزرگ در قدیم بوده و اكنون شامل استانهایی در ازبكستان و افغانستان شود. حضور محدثان بلخی در این منطقه و بلخیان مهاجر به دیگر حوزههای حدیثی شیعه از یک سو و اقبال دانشیان شیعی به حضور در این مناطق سبب شد كه حوزه حدیثی بلخ سامان یابد. در این پژوهش، نام یکصد و یک راوی بلخی در متون روایی و رجالی شیعه، تا پایان سده پنجم هجری کشف شده که حدود پانزده نفر از ایشان نویسنده دهها اثر روایی بودهاند. همچنین بسیاری از شاخصهای یک حوزه حدیثی، نظیر برپایی جلسات حدیث، در بلخ دیده میشود. این پژوهش، مقدمهای است برای تحلیلها و بررسیهای دقیق حدیث شناسان و پژوهشگران عرصه تاریخ حدیث.