منابع بحث تحلیل شانه های تاریخی ظهور در شیعه، کتاب های مربوط به غیبت و در میان اهل سنت کتاب های الفتن و باب های آن است. کتاب الفتن نعیم بن حماد، حتی از نخستین کتاب شیعی یعنی غیبت نعمانی متقدم تر به شمار می آید. این کتاب در مورد پایان یافتن ملک بنی امیه، احوال بنی عباس و اهل مشرق و سفیانی و مروانیان در سرزمین شام و نیز در مورد خروج حضرت مهدی(عج) در مکه روایت هایی دارد که برخی از این روایات موقوف هستند و از صحابه به پیامبر(ص) وصل نمی شوند. بسیاری از راویان آن هم ضعیف و برخی از آنان هم واقفی اند. نکته دیگر این که عباسیان از روایت های مهدویت بهره برداری فراوان کرده اند. آنان روایتی از ابن عباس نقل کردند که می گوید، مهدی از نسل عباس است، نه از نسل حضرت فاطمه(س)، بسیاری از عباسیان هم نام مهدی داشتند. اندیشه غیبت بین عباسیان هم بوده و برخی از بزرگان آنان مدتی مخفی بوده اند. روایات مربوط به «رایات السود» هم موقوف است و به معصوم نمی رسد؛ ضمن این که نهضت عباسیان با پرچم های سیاه شناخته می شد. بنابراین رایات السود به پیش گویی ظهور عباسیان مربوط بود. آنها با تحریف این روایات وانمود می کردند که مهدی از آنان است. همچنین در روایت قتل نفس زکیه به منزله یکی از علایم ظهور باید احتیاط کرد. در تاریخ، محمد بن عبدالله بن حسن به نفس زکیه معروف است که در سال 145 قمری در مدینه قیام کرد و کشته شد. روایت هایی که می گوید نفس زکیه کشته می شود و مدینه مباح می گردد، با ظهور ارتباطی ندارد. آمدن سفیانی از نشانه های مشهور ظهور است که هم منابع شیعی و هم منابع سنی به آن اشاره کرده اند، اما روایات موقوف آن فراوان است و بسیاری از این روایت ها که ضعیف هم هستند، به ظهور ارتباطی ندارند و در تاریخ چند تن با نام سفیانی ظهور کرده اند. البته اصل وجود سفیانی را نمی توان انکار کرد، ولی بسیاری از زئیات گفته شده درباره وی را نمی توان پذیرفت. طلوع خورشید از مغرب از دیگر نشانه های ظهور است که این یکی از نشانه های قیامت به شمار می آید. اما روایت هایی هست که خورشید مغربی را صفت امام زمان می دانند.، همچنین فاطمیان در اواخر قرن سوم این صفت را بر عبیدالله المهدی تطبیق می کردند. برخی روایت ها، خراسانی را نشانه ظهور امام زمان می دانند که اینها نیز برگرفته از رایات السود و درباره بنی عباس است. این روایت ها می گویند، بنی عباس چون با هم اختلاف کنند، خراسانی قیام می کند. بنابراین، روایت خراسانی بر تاریخ و مربوط به اواخر قرن دوم قمری منطبق است. روایت هایی که قیام حسنی را از علایم ظهور می دانند نیز عموما ضعیف هستند و اسنادشان خدشه دار است. در تاریخ نیز دوازده نفر از نسل امام حسن(ع) قیام کرده اند که گویا خواسته اند بین آنها و موضوع مهدویت ارتباط برقرار کنند. در نتیجه اصل موضوع سفیانی و نفس زکیه پذیرفته می شود، اما جزئیات آن پذیرفتنی نیست و رایات السود به عباسیان ارتباط دارد، نه آخرالزمان. حسنی و خراسانی هم روایتهای صحیح ندارند و طلوع خورشید از مغرب نیز از نشانه های قیامت است.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
بیشترین برخورد اطلاعاتی و ضداطلاعاتی قابل استنباط از تاریخ و سیره ی ائمه ی معصومین(ع)، مربوط به دوره ی خلافت امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی(ع) است؛ متأسفانه چنین اقداماتی به صورت صریح و جدّی برای دیگر ائمه ی معصومین(ع) ثبت و ضبط نشده است. ممکن است عدم اطلاع ما از این موضوع، به دلیل مخفی بودن فعالیتهای آن بزرگواران بوده باشد، اما شواهد و قرائنی نیز در دست نیست که نشان دهد آن حضرات، برنامه ی مشخصی برای نفوذ در دستگاه خلافت داشته و با بهره مندی از یک تشکیلات منظم، از توطئه های دشمنانِ خود باخبر میشده اند. مقاله ی حاضر با بررسی روایات و گزارش هایی که به این دو موضوع در زندگی ائمه ی معصومین(ع) میپردازد، تلاش دارد سیره ی پیشوایان دینی را در کشف توطئه ها شناسایی کند.