این تحقیق به بررسی و بازسازی نقش عبدالرحمن بن ملجم مرادی و عوامل اثرگذار در مسئله شهادت امام علی (ع) می پردازد و نقش فرهنگ قومی، نظام اجتماعی و طبقات اثرگذار را در شکلگیری و جهتدهی تحولات تاریخ صدر اسلام برجسته می سازد. بر اساس تحقیق روشن می گردد؛ مخالفان امام علی (ع) ائتلاف کرده و در مسئله توطئه و ترور آن حضرت وفاق داشتند. ظهور خوارج و تعامل آنها با این گروه فرصتی را فراهم آورد تا جبهه مخالفان قوت بیشتری بگیرد و ترور آن حضرت توسط ابن ملجم صورت بگیرد. او در انجام این امر مصمم و آگاهانه عمل کرد. ابن ملجم شخصیتی برخاسته از نظام قبیله ای، فرهنگ بدوی و کج اندیشی دینی بود. مواضع و عملکرد او و جریان ائتلافی در مسئله شهادت امام علی (ع) در راستای این تفکر قرار داشت. در پژوهشهای انجام شده تنها برخی روایتهای تاریخی مرتبط با ابن ملجم بررسی شده و خالی از تحلیل انتقادی یا ارزیابی سندی و محتوایی است. هم چنین در این تحقیقات متغیرهای اثرگذار در مسئله شهادت امام علی (ع) مورد غفلت واقع شده و آن را ناشی از خشونت و تزلزل اخلاقی و اجتماعی ابن ملجم و گرایشهای افراطی وی می دانند. در این جستار روش تحقیق تاریخی است و با مراجعه به منابع، روایتهای موجود درباره نقش ابن ملجم در مسئله شهادت امام علی (ع) و عوامل و متغیرهای موثر در این زمینه صورت بندی، مستند سازی، تبیین، ارزیابی و تحلیل انتقادی می گردد.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
محسن کدیور یکی از پژوهشگران نوگرای معاصر است. یکی از دغدغه های ایشان (و از مباحث ممتاز در فضای روشنفکری) چگونگی استناد به دین است. در این نوشتار، نحوة استدلالها و نیز قوت و کارایی استنادات آقای کدیور، در مبحث ذکرشده، مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. نویسنده ـ در مقام نقد ـ ابتدا شاخص های صحیح امامت و تعریف تشیع را از دیدگاه کدیور بررسی می کند و سپس به نقد آنها از دیدگاه امامت، علم علوی و توصیف اهل بیت (علیهم السلام) در نهج البلاغه، تحلیل تأکید امیرالمؤمنین بر افضلیت خویش و... می پردازد. وی در ادامه، نحوة مواجهه کدیور با نهج البلاغه را نقد کرده و ادعاهای ایشان را بی دلیل می داند و در نهایت، با بیان ضرورت توجه به شرایط اجتماعی در زمان صدور هر سخن، مقاله را به پایان می رساند.
در مباحثی که طی دهههای اخیر، توسط گروه موسوم به روشنفکران دینی ارائهشده موضوعات دینی فراوانی، ازجمله در حوزه عقاید اختصاصی شیعی، به چالش کشیده شده است. افزون بر نقدهایی که به حسب مورد، بر این مباحث بیان و نگاشته شده، میتوان به برخی ضعفهای ساختاری رایج در آنها اشاره کرد. یکی از این موارد، ضعف و نقص در سند دهی است تا جایی که گویا گاهی، ضرورت استناد در ادعاها، امری غیرضروری یا فرعی و حاشیهای دانسته شده و آنچه مبنا و دارای اهمیت تلقی میگردد، صرفاً ارائه نظریه در چارچوبهای خاص است. این کاستی روشی میتواند به نتایج بسیار نامطلوبی منجر شود. در این نوشتار، آسیب یادشده را ناظر به یک مقاله و سخنرانی، با استناد به مناظرهای که با مؤلف آن مقالات داشتهام، بررسی خواهم کرد.