در پی نشر آثار مطالعات خاورشناسان در زمینه اسلام و تشیع، همواره این دغدغه وجود دارد که آیا نگاه ما به این مقوله باید مثبت و خوش بینانه باشد و از آن تاییدی بر یافته ها و داده های دینی خود بیابیم یا آن که باریک بینی بیشتر، به این جریان خواهد انجامید که نقاط تاریک این داستان بلند را هم رصد کنیم و از نوعی دوراندیشی هم راه با ژرف کاوی بهره بریم؛ مبادا که بنای رفیع دیانت، از همان تاییداتی که بلندا رسیده فروکاهیده گردد. اساس مطالعات شیعی در غرب، اگر دانشگاهی و به معنای مدرنیته علمی باشد، باید فاقد هرگونه دل بستگی به آن باشد و از دید ناظر لااقتضا و سوم شخص دیده گردد.یعنی ذات و ناب دین نادیده گرفته می شود و برای همیشه تعلیق می گردد. تشیع در ساختار فرهنگی مطالعات شیعی - آن هم در غرب - همان آیین و نظامی است که از دل ساز و کارهای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی سر برآورده و از این دید با بودیسم و بهاییت تفاوت چندانی ندارد! هگل در شکل گرفتن این نوع مطالعات پدیدار شناسانه نابغه دهر است که همه مولفه ها را در هم می تند تا دینی را معرفی کند. پدیدار شناسان بعدی، همین الگو را تقویت کرده اند که در هوسرل به اوج می رسد. دانستن گردنه های خطرناک روش شناسی و فرهنگ مطالعات دینی، می تواند جلوگیری از سقوط در دوره ژرف و تایک ناب زدایی تشیع را شود که در آثار خاورشناسان وجود دارد؛ زیرا آنان نیز فرزند زمان خویشند و در چاچوب خود می اندیشند. از این نمونه به کتاب مکتب در فرآیند تکامل می توان اشاره نمود که نمونه بارز چنین روی کردی به تشیع است. کتابی که در آن فرهنگ و برای آن نوشته شده درست همان چه را که از پیش می توان رصد کرد، سازوکاری تاریخی معرفی نموده که معنای آن چیزی جز ناب زدایی و نادیده گرفتن «اصالت»ها نیست.
دانشگاهها و محققان مراکز پژوهشی کشور فرانسه؛ از قرن پانزدهم میلادی مطالعات و پژوهشهای خویش را در حوزه اسلام، مذاهب و فرق آن آغاز نمودهاند. به راستی میتوان مدعی شد که نخستین مراکز علمی- دینی غرب که به مطالعه و تحقیق در عرصه شناخت تشیع گام برداشته است، دانشگاهها و مدارس عالی پاریس در فرانسه میباشند. دانشگاه سوربون و مدارس پژوهشی و علمی زیر مجموعه آن، یکی از مهمترین این مراکز پژوهشی به شمار میروند. بررسی و شناخت متدولوژی تحقیقات و مطالعات حوزه ادیان و مذاهب این مراکز مهم علمی، با توجه به عمق و گستره پژوهشهایشان، حائز اهمیت فراوان است. مطالعه وآگاهی نسبت به روشهای رایج تحقیق در حوزه علوم ادیان و مذاهب این مجموعه، خصوصا در حوزه مذهب امامیه و یا تشیع اثنیعشری (chiisme duodécimain)، و نیز شناخت متدولوژی و شیوهشناسی اساتید و محققین آن در کنار بررسی کاربردی آن روشها، برای متتبعین و پژوهشگران داخل کشور اهمیت و ضرورت دارد. علاوه بر اینکه این سبک و طرق مطالعاتی، برای بسیاری از محققین حوزه مطالعات دین، در دیگر کشورهای غربی مستند و مبنای روشی علمی پژوهش در حوزه علوم انسانی به شمار میروند، برای محققین حوزوی و دانشگاهی داخل نیز میتواند ضمن آشنا نمودن آنان با دقائق و ظرائف کارهای تحقیقاتی صورت گرفته در غرب، در آنجا که خلایی باشد و ضرورتی احساس گردد، به مجموعه علمی و روش مطالعاتی ایشان نیز عمق، دقت و ملاحظات لازم دیگری بیفزاید.
شیعه پژوهی غربیان فرایند طولانی را پشت سر گذاشته و دیدگاه های آنان در این زمینه به ویژه در سده بیستم میلادی تحولات شگرفی داشته است. آثار آنان به دلیل برخورداری از روش های پژوهش نوین جایگاه بایسته ای پیدا کرده اند که چندان توجه پژوهشگران را جلب نکرده است.(پیشینه) بدین روی روش شناسی شیعه پژوهی غربیان از اهمیت زیادی برخوردار است. این نوشتار با در نظر گرفتن این پرسش که روش پدیدارشناسی در مطالعات شیعی غربیان چه جایگاهی دارد؟ (پرسش) به بررسی این روش در مطالعات شیعی آنان و مولفه های پدیدارشناسی دیوید پینالت خواهد پرداخت. (هدف) روش پدیدارشناسی، به گمان بسیاری، روشی همدلانه با مکتب تشیع است و نشان گر تاثیرپذیری غربیان از مطالعات شیعی قلمداد شده است. (فرضیه) به دلیل این که پینالت آثار فراوانی در این زمینه دارد و از سوی دیگر به شهرهای مختلفی در هند و کشورهای شبه قاره هند سفر کرده و روش پدیدارشناسی را دقیقا انجام داده است، با روش توصیفی و تحلیلی راهکارهای او در یکی از آثارش (روش) به بررسی راه ها و ابعاد مطالعات او در شناخت شیعه و کاربست روش شناسانه شیعه پژوهی او می پردازیم. (تبیین مسئله) مهمترین دست آورد تحقیق این است که برخلاف گمان بسیاری، روش پدیدارشناسی هم گرایانه نبوده است و بر اساس اهداف مشخص برای شناخت جایگاه و ظرفیت کنونی و آینده مذهب تشیع و جایگاه جامعه شناختی سنت-های شیعی انجام می گردد که نمونه آشکار آن در نوشته های پینالت موجود است. (یافته)
هنر آیینی دریچه ای متفاوت برای مطالعه یک آیین می تواند باشد. امامیه یا تشیع می تواند از منظر توانمندی و دارایی های هنری و فرهنگی خود موردمطالعه قرار گیرد. فرهنگ شیعه به نمادها و نشانه های متعدد خود در زمینه های مختلف فرهنگی گره خورده است. زیارتگاه ها و نیز حسینیه ها و مراسم های عزاداری و سرور، خاستگاه بسیاری از رسوم و آیین ها هستند که همراه خود رشد هنر و نشانگان شیعی را ارمغان آورده اند. تشیع بر محور مفهوم امامت از دیگر مذاهب تمایز و هویت یافته و عزاداری و زیارت دونقطه عزیمت اساسی در این فرهنگ هستند. ضمن آنکه در خود این مکتب، می توان به دنبال حکمت و سازوکار حاکم بر پویایی و تنوع هنری و نشانگانی بود و بخش معظمی از حکمت هنر شیعی را می توان از خود آیین تشیع استنباط کرد. در کنار این مولفه های پژوهشی، استاندارد دیگری هم وجود دارد که می تواند در تحلیل این پویایی به کار آید. در این مقاله سعی بر این است که حکمت هنر و نشانگان شیعی تحلیل شود و از هر دو ابزار پژوهشی و نیز کلامی _ الهیاتی بهره گرفته شود.