استواری مبانی فقهی شیعه وامدار پویشها و کوششهای بیوقفهء مجتهدان و تلاشگران این عرصه است.بحث«شروط راوی»یکی از مباحث عمده و محوری در زمینه مقبول یا غیر مقبول بودن حدیث است.نوشتار حاضر درپی مطالعه و بررسی شرط «ایمان»یا«مذهب»است. نگارنده در این مقال نشان داده است که در اشتراط این شرط نسبتا نوپدید و به تعبیر صریحتر در پایبندی به این شرط حتی در میان متقدمان امامیه نیز اتفاق نظر وجود ندارد،دلیل این امر هم وجود شماری راوی با مذهبی غیر از«مذهب امامی»در میان راویان شیعه است که اگرچه در خصوص توثیق آنها میان رجالیتان اختلافنظر است اما در عمل،بسیاری از فقها-که عمدتا حدیثشناس و عالم به علوم حدیث بودهاند-با علم به این شرط،با استناد به روایات چنین افرادی حکم و فتوای خود را صادر نمودهاند.
این مقاله در صدد نقد نظریه بوکلی درباره روایات دیدارهای امام صادق(ع) با منصور عباسی است. آقای بوکلی، نویسنده مقاله « ریخت شناسی و مفاد بعضی از روایات شیعه امامی » ، بخشی از روایات مربوط به مواجهه امام صادق(ع) و منصور عباسی را که غالبا مربوط به احضار امام به دربار منصور است مورد بررسی قرار داده است. بررسی او تنها مبتنی بر ساختار روایات است. نویسنده تلاش کرده است با این روش به منشا جعل این روایات دست یابد و دیدگاه شیعه امامی درباره ارتباط بین مذهب و قدرت سیاسی را نشان دهد. در مقاله پیش رو ضمن بررسی این روایات، روش آقای بوکلی و دستاوردهای او بررسی شده و نشان داده شده است که روش مبتنی بر ساختار تنها، فاقد کارآیی لازم است و به ویژه برای دستیابی به منشأ جعل یک روایت، شناخت راویان آن ضروری است. در این میان از پدیدههایی چون «تقطیع» و «نقل به معنا» در حدیث، در بررسی ساختار این روایات نباید غفلت نمود. از نظر مفهومی، این گروه از روایات به تنهایی برای بیان دیدگاه سیاسی شیعه کافی نیست.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
مساله اصلي اين نوشتار، چيستي و چگونگي غلو شيعي، به عنوان يكي از آسيبهاي ديني - اعتقادي است. از جمله راههاي اصولي رسيدن به حل اين گونه مسايل، كسب شناختي دقيق از زوايا، نمادها و نمودهاي آن است و آن نيز به نوبه خود در گرو ريشه يابيهاي تاريخي و فرهنگي و نيازمند مطالعه در زمينه هاي روان شناسي، انسان شناسي و جامعه شناسي است. اما اين نوشته تنها با واكاوي مختصري در تاريخ غلو، به مهم ترين مباني و اصول فكري غلو غيرالحادي و تحليل برخي محورهاي اساسي آن پرداخته و البته بهترين و استوارترين راه داوري در اين زمينه را بررسي آثار و نتايج مترتب بر اين نوع انديشه، از جمله اباحه گري و تاويل هاي ناروا، ديده است.