احراز حلول ماه قمری برای به جای آوردن تکالیف فردی و اجتماعی لازم است. از این رو، بحث و بررسی در این زمینه اهمیت زیادی دارد. در نوشتار حاضر، دیدگاه فقیهانی که بر خلاف نظر مشهور قائل به تعمیم ثبوت رؤیت هلال ماهند مورد توجه قرار گرفته است. برای نیل به این مقصود، هم آراء فقیهان و محدثان متقدم و هم نظرات فقهای معاصر و دیدگاه فقهای مذاهب چهارگانه بیان گردید و در نهایت، شواهد و مؤیداتی بر صحت قول به تعمیم رؤیت هلال ماه آورده شده است.
اصل تحلیل خمس اجمالا مسلم است. حکم تحلیل خمس، از جانب اکثر ائمه (ع) صادر شده است. متعلق تحلیل همه ی ائمه (ع)، اعم از متقدم و متاخر یکی بوده است. تحلیل یک امام به عصر خودش اختصاص ندارد.علاوه بر این تحلیل مختص عصر حضور یا غیبت نیست. حکم تحلیل خمس تنها متعلق به کسی نیست که رساندن حق ائمه (ع) برایش امکان ندارد بلکه همه ی مکلفان را شامل می شود. با تحلیل، خمس ساقط می شود نه این که به ذمه تعلق گیرد. تحلیل شامل فوایدی نمی شود که در ملک شیعه به دست می آید بلکه شامل فوایدی است که هنگام ملکیت غیر، خمس به آن تعلق گرفته و با بخشش، بیع و ... به شیعه منتقل شده است. بنابراین علت تحلیل، ورود اموال متعلق خمس به ملک شیعه است و غایت آن، پاکی ولادت، خوردنی، آشامیدنی و ... شیعه است.
مسئله قیاس و چگونگی برخورد با آن از مسائل دیرین در فقه و اصول مذاهب است. در این میان، در مذهب شیعه هر چند رویکرد کلی از دیر باز رویکردی منفی بوده است و هنوز هم این رویکرد ادامه دارد، ولی مطلب مهمی که صرف نظر از دیدگاه های اصولی فقها باید مورد توجه بیشتر و دقت نظر عمیق تر قرار گیرد، برخورد آنان با قیاس در کتاب های فقهی است. در کتب فقهی مواردی را می توان یافت که به نظر می رسد مصداق استفاده از قیاس باشد. این مطلب با نظریه مشهور شیعه یعنی بطلان قیاس، سازگاری ندارد. مقاله حاضر بر اساس همین رویکرد و با مبنا قرار دادن کتاب جواهر الکلام به ذکر نمونه هایی پرداخته که به قیاس بودن آن ها تصریح شده یا تعریف قیاس بر آن ها منطبق است و در صدد پاسخ گویی به پرسش هایی است که در این زمینه مطرح می باشد.
اخباریگری یکی از مهمترین مسلکهای فقهی امامیه است که از اوایل قرن یازده رواج یافت و حدود دو قرن جریان غالب برخی از حوزههای فقهی محسوب میشد. در کتب فقهی و اصول فقهی، برخی از فقها به عنوان اخباری معرفی شدهاند. با وجود پژوهشهای بسیاری که در زمینه اخباریان انجام شده است، اما معرفی لیست کامل فقهای اخباری تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است. باتوجه به عدم وجود تعریف منطقی دقیق از اخباریگری و همچنین عدم وجود ملاک برای شناخت فقهای اخباری، در این پژوهش با بررسی مفصل کتب تراجم رجال و کتاب شناسی، سعی در معرفی فقهای اخباری شده است. البته در مورد اخباری بودن یا نبودن برخی از این شخصیتها اختلاف نظر وجود دارد، که با مراجعه به آثارشان سعی در رفع این ابهام شده است. در پایان بررسیها، در این پژوهش هفتاد تن از فقهای امامیه به عنوان فقیه اخباری معرفی شدهاند و در جدولی خلاصه این پژوهش آمده است.
معرفى اجمالى « طبقات راويان احاديث مهدويت از طريق اهل سنت» اثر فارسى عبدالكريم عبداللهى، طبقهبندى جامعى است، از راويان احاديث مهدويت از طريق عامه و دستمايهاى براى بازشناسى صحابه و پيشينيان آنان كه به نقل اخبار مهدويت پرداختهاند. آنچه باعث اهميت كتاب شده، وارسى ميزان وثوق و اعتبار هر يك از اين روايان است كه در پژوهشهاى ديگرى از اين دست مفيد و راهنما خواهد بود. ساختار كتاب با دو مقدمه از آيتالله واعظ خراسانى و مؤلف آغاز شده و مطالب در دو بخش تنظيم شده است: طبقات راويان و احاديث نبوى درباره حضرت مهدى( عج). تنظيم احاديث براساس حروف الفبايى اسامى صحابه تنظيم شده است، به جز كسانى كه نام مشخصى نداشته باشند؛ مانند ابوهريره و به جز احاديث نقل شده توسط اُمّ حبيبه( رمله) و حفصه كه پس از نقل حديث خسف، توسط اُمّ سلمه، آمده است. نقل روايات از كتابهاى روايى به ترتيب اهميت، تاريخ نگارش و ترتيب موضوعى احاديث بوده است. راويان احاديث خَسف كه مستقيما مربوط به حضرت مهدى( عج) نمىباشد، در طبقات راويان يادآورى نشده و در مورد راويانى كه تاريخ فوت آنان به دست نيامده، فقط به ذكر طبقه اكتفا شده است. از كتاب طبقات ابن سعد و خليفه بن خياط، به ترتيب، با عناوين الطبقات الكبرى و الطبقات، ياد شده است و با توجه به اين كه در آغاز تمامى رواياتى كه از كتاب مسند احمد بن حنبل نقل شده، عبارت« حدثنا عبدالله، حدثنى أبى» تكرار شده است، به منظور اختصار، عبارت مكرر، حذف گرديده است. بخش پايانى مطالب، به ذكر متن احاديث مسند از پيامبر( ص) درباره حضرت مهدى( عج) اختصاص داشته و روايات، به منظور دستيابى آسان در ارجاعات مربوط به طبقات راويان، شمارهگذارى شده است. رموز يا نشانههاى اختصارى كه در كنار نام صحابه آمده است، به پيروى از نوشته، ابن حجر در مقدمه تقريب التهذيب و نيز مِزِّى در مقدمه تهذيب الكمال مىباشد.