شیخیه هورقلیا را مرتبه ای از عوالم وجود دانسته که نسبت به عالم ماده از لطافت بیشتری برخوردار است. از نظر شیخیه، در عالم هورقلیا هر چند که اجسام وجود دارند، شفافیت و لطافت آن اجسام نسبت به اجسام عالم ماده بیشتر است. آنها این عالم را همان عالم مثال منفصل دانسته اند. به دلیل عدم هماهنگی در اندیشه شیخیه، جایگاه عالم هورقلیا گاه بین عالم ملک و عالم ملکوت و گاه بین عالم ملک و عالم جبروت معرفی شده است. شیخیه باتفکیک جسم از جسد برای انسان چهار بدن لحاظ کرده اند که برخی مربوط به عالم ملک و برخی مربوط به عالم هورقلیا هستند. جسد دوم انسان، از اقسام چهارگانه بدن او، که مربوط به عالم هورقلیاست همان چیزی است که در احادیث تحت عنوان «عجب الذنب» و در فلسفه ملاصدرا تحت عنوان «قوه خیال» از آن یاد شده است. مقاله پیش رو بر آن است ضمن تبیین دیدگاه شیخیه در مورد عالم هورقلیا و جسد هورقلیایی، صحت و سقم تطبیق آنها را بر عالم مثال منفصل و مثال متصل بررسی نماید.

منابع مشابه بیشتر ...

597766cfed9a3.JPG

مظاهر عالم هورقلیا در فلسفه اشراق و مکتب شیخیه

فریده محرمی

در تعریف لغوی واژه هورقلیا اگرچه آرای متنوعی در باب یونانی، سریانی و عبری بودن آن وجود دارد، می توان دقیق ترین تعریف را «خورکلپا» به معنای جسم خورشیدی دانست که ریشه در فرهنگ و زبان ایران باستان دارد. در جهان شناسی حکمت اشراق، عالم هورقلیا را می توان با عالم صور معلقه، اشباح مجرده، عالم مثال و عالم خیال منفصل یکی دانست. ضمن آن که در مکتب شیخیه، با توجه به رویکرد کلامی آن مکتب، عالم ملکوت نیز معادل هورقلیا آمده است. اگرچه تفاوت هایی در جهان شناسی این دو مکتب، به ویژه در تعداد مراتب هستی، دیده می شود، مظاهر عالم هورقلیا نزد هر دو جریان مشترک است. برخی از این مظاهر بیشتر صبغه معرفت شناختی دارند و برخی صبغه هستی شناختی. از دسته اول، می توان به مظهر خیال، خواب و رویا و وحی و الهام اشاره کرد و از دسته دوم، می توان جنبه هستی شناختی جن و شیاطین، آینه و اصوات و روایح مثالی را نام برد.