حلب طی دوران اسلامی از فرهنگ و تمدن درخشانی برخوردار بوده است. از دوره حاکمیت حمدانیان و سپس آلمرداس در این منطقه، حضور فرهنگی و اجتماعی شیعیان در پرتو سیاستهای حمایتی این حاکمیتها و نیز مهاجرت عالمان و شاعران شیعی از دیگر سرزمینهای اسلامی به حلب، پررنگتر شد و مراکز علمی مهمی چون جامع حلب، کاخها، مدارس و کتابخانههای مشهور در اختیار آنان قرار گرفت، چنان که بازتاب نام و شرح حال عالمان شیعی بسیاری از حلب این دوران در کتب رجالی و تواریخ محلی نشان از این امر دارد. همزمان عرصه شعر و ادب حلب نیز با حضور شاعران نامدار شیعی چون ابوفراس حمدانی، ناشی صغیر و ابوالقاسم زاهی، برای شیعیان بیرقیب بود. طی این دوران، همچون مهاجرت عالمان شیعی دیگر نقاط به حلب، عالمان شیعی حلب نیز به شهرهای مهم دیگری مانند قم، بغداد و بصره سفر مینمودند که نشان از ارتباط محافل شیعی حلب با شیعیان آن شهرها دارد. در این پژوهش سعی شده تا تصویری از حیات علمی و فرهنگی شیعیان حلب طی دوران مذکور ارائه گردد.
خویشاوندی نسبی عباسیان با خاندان رسالت، پیروی از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در برابر امویان، پیگیری خونخواهی شهیدان عاشورا، شعارهایی مانند الرضا من آل محمد و یا منصور و گزارشهایی درباره منصور و مهدی بودن فرزندان آنان، زمینهای فراهم آورده بود که عباسیان در دوره پیش از خلافت دارای گرایش شیعی و مانند کیسانیه و زیدیه از گروههای شیعی شمرده شود. همسانی و همسویی ماهیت جنبش عباسیان با این نمادهای شیعی از موضوعات شایسته پژوهش است. این مقاله با روش گردآوری دادهها و تتبع کتابخانهای و با رویکرد وصفی و تحلیلی به بررسی انتقادی ماهیت جنبش شیعی عباسیان میپردازد. این ارزیابی نیازمند سنجههایی در زمینه جایگاه اجتماعی جنبش، جایگاه دینی رهبران جنبش، رفتار رهبران عباسی، انگیزه و اهداف جنبش و دستآورد جنبش برای شیعیان است تا میزان باور و همراهی عباسیان با اندیشههای شیعی در فرآیند جنبش تا دستیابی به خلافت روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشاندهنده آن است که همگرایی جنبش عباسیان با باورهای شیعی در یک فرآیند پنهان چرخش داشته است و گامبهگام به اندیشههای گروههای رقیب شیعه گرایش پیدا کرده است.
شناخت و ارزیابی رفتارها و مناسبات شیعیان در تعامل با امامان ع ، ره یافتی ضروری برای شناخت دقیق عقاید آنان و سیرة ائمه اطهارع است . این مهم در حوزه های گوناگون اعتقادی ، فرهنگی ، اجتماعی و... نیازمند بررسی است . در پژوهش حاضر، باورها و مناسبات اعتقادی شیعیان با امامان دوازده گانه ع در دوران حضور، مورد بررسی قرار گرفته است ؛ افزون بر این ، گونه های مختلف روابط اعتقادی شیعیان با ائمه ع شناسایی و معرفی شده و به این پرسش که شیعیان چگونه از مقام رفیع معنوی ائمه ع بهره می بردند و آیا روابط شیعیان با امامان ، متناسب با جایگاه الوهی ایشان بوده ، پاسخ داده شده است . تلاش شیعیان عصر حضور، برای شناخت امامان ، دفاع از کیان امامت و پیشوایان معصوم و تمسک به مقام معنوی ائمه اطهارع ، از مهم ترین محورهای مناسبات شیعیان در حوزة اعتقادی است که با وجود تفاوت رفتاری شیعیان در برخی موارد، سیر تکامل معرفتی و رفتاری ایشان در تعامل با امامان ، مشهود است .
تشیع که در آغاز به صورت یک جریان اجتماعی بروز کرده بود، پیش از آنکه شاهد قوام کامل مکتبی خود باشد، شاهد شروع تفرق در وی بود و این ناشی از حضور سیاسی و اجتماعی بود که آن را از جریان های فکری محض متمایز می کرد. بحث مصادیق امامت و ولایت امری ریشه ای ترین بحث در این میان است، و به نظر می رسد در تاریخ تشیع اصلی ترین عامل انشعاب محسوب می شود. شاید شروع آن را از پس از شهادت امام حسین(ع) و قیام مختار بتوان مشاهده کرد و از این پس با رحلت هر امام و یا قیام هر یک از سادات حسنی و حسینی و احیانا ادعای آنان، انشعابات جدیدی در جریان تشیع قابل ملاحظه است. واقفه یکی از همین فرقی است که در اواسط قرن دوم هجری توانست پا به میدان بگذارد و برای مدتی هر چند کوتاه حضور جدی در تاریخ تشیع داشته باشد، به طوری که رجال شاخصی را از علماء و فقها و متکلمان را به خود جلب کند و حتی تا قرن سوم و چهارم هجری به حیات خود ادامه دهد. این فرقه که پس از شهادت امام موسی کاظم(ع) مشخصا در منطقه عراق پا به عرصه حیات گذارد، قایل به توقف امامت در امام هفتم و مهدویت او بود و در کوتاه مدت دچار انشعابات فراوانی شد به طوری که با مراجعه به منابع، چندین فرقه مختلف تحت عنوان واقفه معرفی می شوند که برخی تا مرز اعتقادات غیراسلامی هم چون حلول و تناسخ و نیز اباحی گری در شریعت پیش رفتند.