فرقه یزدیه از جمله انشعابات و دسته بندی های درونی تشیع است که درآغازین سال های سده دوم هجری ظهور کرد. و بنابر زمینه ها و عوامل خاص سیاسی، اجتماعی راه خود را از ائمه اثنی عشری جدا ساخته و در طی زمان تبدیل به گروهی با عقاید کلامی، فقهی ویژه و متمایز از دیگر فرق تشیع شد. زمینه های نخستین جدایی تفکر زیدیان از امامت مستمر شیعه اگرچه به ما قبل از قرن دوم می رسد، اما جدایی دینی و تاریخی این گروه را می توان در نیمه نخست قرن دوم هجری و بعد از قیام زید بن علی بن الحسین و عصر صادقین علیهم السلام علیه خاندان اموی داشت. بررسی چگونگی، زمینه ها و عوامل سیاسی و فرهنگی انشعاب این گروه از پیکر تفکر امامیه و پاره ای از نتایج تاریخی آن، موضوع این نوشتار است که با استناد به منابع اصلی و کهن سامان یافته است.
جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
جایگاه، ابعاد و نقش رهبری خاندان پیامبرn، بهویژه امامان شیعه، از جمله مباحثی است که همواره در جامعه اسلامی و خصوصا در میان شیعیان از آن بحث میشده و کشمکشهای فکری و اعتقادی، و سیاسی مختلفی را به دنبال داشته است. یکی از دیدگاههای درخور تامل، توجه افراطی به نقش باطنی و رهبری معنوی ائمهb و نادیدهانگاشتن بعد رهبری سیاسی ایشان و بیتوجهی به قراین و شواهد منش سیاسی امامانb و توجه کافی نداشتن به نقشآفرینی آنها در تحولات و رخدادهای سیاسی است. این رویکرد در عصر حاضر بیشتر از همه به نام «محمدعلی امیرمعزی»، استاد دانشگاه سوربن گره خورده است. وجهه همت وی در آثار و تالیفات خود، معطوف به اثبات پیشوایی و رهبری باطنی و معنوی امام است. او میکوشد امام را شخصیتی معنوی و باطنی و در مجموع، به دور از جنبههای سیاسی و کلامی معرفی کند. این مقاله، به دنبال رد نظریه ایشان با عرضه برخی مستندات برای اثبات جنبه سیاسی جایگاه امام است.