گسترش آرای زیدبنعلی(م. 122) و حمایت زیدیان از رهبران حسنی، زیدیه را به فرقهای تأثیرگذار در عرصههای مختلف تبدیل کرد. از سویی دیگر نخستین خلفای عباسی، برای پایاندادن به قیامهای شیعی و دستیابی به اقتدار پایدار، از هر راهی استفاده میکردند. یکی از روشهای اصلی خلفای عباسی برای رسیدن به این هدف نفوذ در بین گروههای شیعی، بوده است. محور اصلی مقاله حاضر، پاسخ به این پرسش است که آیا در عصر اول عباسی بین عباسیان و زیدیان ائتلافی برقرار شده است؟ بررسی تعاملات این دو گروه، وجود جریانی موسوم به ضعفا را در بین زیدیه نشان میدهد که برخی باورهای آنها، همچون جواز امامت مفضول، مرز فکری آنان را با خلفای عباسی کمرنگ میکرد. مقاله با این جمعبندی به پایان رسیده است که ظاهراً خلفای عباسی با بهرهبرداری از زمینههای موجود موفق به ائتلاف با زیدیان و اثرگذاری بر آنها شدهاند.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
تفریح از نیازمندیهای اجتماعی بشر برای پویایی، شادمانه زیستن، همراستا با مبانی و اهداف اجتماعی و نیز قابل جهتدهی و تغییر است. اسلام ازیکسو از بیهودهگرایی و سرگرمیهای بیفایده یا زیانآور فاصله میگیرد و یاد الهی را در گفتار و رفتار معیار میداند و از سوی دیگر روایاتی بیانگر لهوشماری بازیها و سرگرمیها و رواشماری برخی از آنها در مواردی خاص است؛ بهگونهایکه امام صادق علیه السلام با اخراج لهو از قلمرو ایمان، بازی و سرگرمی را سبب سختدلی و نفاق شمرده است؛ چنان که گویی تفریح و سرگرمی ویژة غیرمومنان شده باشد. نوشتار حاضر با رویکردی تاریخی و با تکیه بر توصیف و تحلیل و نیز بهرهمندی از منابع تاریخی و روایی کوشیده است تا پاسخگوی این پرسش باشد که تفریح چه جایگاهی در سنت و سیرة اجتماعی امام صادق علیه السلام داشته و دریافته است که تفریح هدفمند در چارچوب ارزشهای دینی و اجتماعی، با تکیه بر هویت اجتماعی شیعه، نهتنها مورد تایید امام علیه السلام بوده، که حضرت برای آن راهکارهایی ارائه فرموده و از جریانهای مخالف تقیه نداشته است.
مقتلنگاری از شاخههای مهم تاریخنگاری و مورد اعتنای همه فرق اسلامی است، که با تلاشی همگانی و رویکردهایی متفاوت بالنده شد. پژوهش حاضر مقتلنگاری را با رویکردی علمی ـ تحلیلی تا قرن سوم و با تکیه بر نقش اصحاب امامان شیعه^ بررسی مینماید. در این آمایش با استفاده از شیوه تاریخی، ذهنشناسی مؤلفان (بهمعنای نوعی راهیابی به آرا و تفکرات آنان، با مطالعه آثار و شرح حالها برای گمانهزنی درباره شیوه نگارشی و رویکرد مؤلفان به مسائل تاریخی) و مقایسه آثار آنان، دو جریان حدیثنگر و تاریخنگر مطالعه شده است و براساس منابع و اسناد مکتوبِ موجود به مسائلی مانند بنیانگذاری یا استمراربخشی مقتلنگاری صحابیان، جایگاه و بستر حرکت علمی آنان، گونهشناسی فکری، صنفشناسی نگارشی، نوعشناسی تعامل آنان با دیگران و فرایندشناسی انتقال آن به آیندگان پرداخته و سرانجام با آمیزهای از توصیف نقلی و تحلیل عقلی، دامنه تحقیق را جمع کرده است.