با از بین رفتن بخشی قابل توجه از تألیفات علمای امامیه در حوزه تاریخ نگاری، آثار نگاشته شده از سوی محدثان، مهم ترین منبع پژوهش در تاریخ تشیع و سیره معصومان: را تشکیل می دهد. این موضوع خاستگاه پیدایش این پرسش است که کاربست رویکرد و روش حدیثی در نگارش تاریخ، چه اثری بر گزاره های تاریخی داشته است و به طور کلی، تاریخ نگاری روایی امامیه از چه ویژگی هایی برخوردار است؟ تحقیق حاضر برای پاسخ دادن به این پرسش، با رویکردی میان رشته ای، پس از ارائه گزارشی درباره بستر شکل گیری این کتب، به بررسی انگیزه محدثان از نگارش آن ها و مقایسه رویکرد آنان در گزارش تاریخ با دیدگاه تاریخ نگاران پرداخته است؛ و سپس ارزیابی سندی و محتوایی برخی گزاره های تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم هجری را در دستور کار خود قرار داده است.
خلّف المستشرقون أسلاف الباحثین الغربیین حالیاً تراثاً لا بأس به من الدراسات المشرقیة والإسلامیة إستفاد منه هؤلاء الباحثون، فالإستشراق تحوّل إلى مجالات علمیة بحتة أصبحت تدرسها الکلیات ومراکز الأبحاث، لکنّ تلک الأبحاث بقیت تخدم أهداف ومصالح الغرب الإمبریالیة فی بعض الموارد، إلا أن الکثیر منها حالیاً نابعة عن وجدان باحثین غربیین أحرار یصنّفون الکتب والأبحاث من أجل إرضاء أطماحهم البحثیة واستکمالاً لمسیرتهم العلمیة. ومن جملة الحقول البحثیة المهمة التی کتب فیها الباحثون الغربیون الکثیر من هذه الدراسات، هی الدراسات الإسلامیة والحدیث الشریف منها بالتحدید سیّما الحدیث الشیعی. ومن هؤلاء الباحثین المعاصرین أستاذ جامعة إدینبرا الدکتور أندرو ج. نیومان الذی شهدنا له العدید من المساهمات فی حقل الفکر الإمامی وبالتحدید دراساته فی الحدیث الشیعی وجهود علماء الإمامیة فی العصر الصفوی وتحدیداً فی موضوع جدلیة الدین والعلماء مع السیاسة ورجالها. وما نهدف إلیه من دراستنا هذه هو نقد کتاب الباحث نیومان الهامّ عن تاریخ الحدیث الشیعی فی القرون التأسیسیة للمذهب الإمامی وأثر النهجَین الفکریَین الهامَّین عند علماء الإمامیة وهما: النهج الأصولی والنهج الإخباری الذی یمثله قم والقمّیون آنذاک فی تدوین أقدم ثلاثة مجامیع روائیة عند الشیعة الإمامیة: المحاسن للبرقی (توفی بین 274ـ280 ه/ 887ـ893 م) وبصائر الدرجات للصفّار القمّی (ت 290 ه/ 903 م) والکافی فی علم الدین للکلینی الرازی (ت 329 ه/ 941 م) وفق منهج التحلیل التاریخی والإستقرائی للنصوص التاریخیة والروائیة سیّما من تلک الکتب.
واکاوی مقاله «بررسی انتقادی مقاله بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» که در این شماره از فصلنامه تاریخ اسلام به چاپ رسیده است، نشان میدهد، حدود پنجاه مورد از نسبتهایی که به مقاله «بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» داده شده است، با واقعیت سازگار نیست و بسیاری از اشکالهایی که بیان شده است، ریشه در پیشداوریهای حاکم بر مقاله نقد دارد و در نتیجه تقریری متفاوت از مفاد مقاله اصلی دارد. با این وجود، برخی اشکالها درباره استناد، ارجاع و دلالت یکی از شواهد پذیرفتنی است. با توجه به آوردههای این نقد، اکنون با اطمینان بیشتری میتوان درباره ماهیت متفاوت تاریخنگاری روایی امامیه سخن گفت. همسویی پژوهشگران در باور به ضرورت بررسی عمیق تاثیر روش و رویکرد محدثان بر آثار تاریخی آنها میتواند گامی رو به جلو برای دستیابی به نقطه کانونی مقاله اصلی و اهداف علمی مطرح در آن باشد
توجه به منابع تاریخی در مطالعات سیره شناسی از اهمیت بسزایی برخوردار است. منابعی که جایگاه کمتری در حوزه تولید میراث مکتوب میان شیعیان را به خود اختصاص داده است. در مقابل اهل سنت، نسبت به نگارش متون تاریخی توجه جدی تری از خود نشان داده اند. هم از این روست که به نظر میرسید برای فهم و تبیین تاریخ تشیع و اهل بیت توجه به این طیف از منابع سنی امری ضرور است. حال این سوال شایسته پاسخ است که برای فهم تاریخی اهل بیت رجوع به دادهای تاریخی اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ در این نوشتار این فرضیه دنبال میشود که به نظر میرسد منابع تاریخی اهل سنت تاثیر معناداری در مطالعات سیره شناسی ائمه دارد. از همین روی تاریخ و سیره امام سجادع بر اساس کتاب تاریخ مدینه مدینه دمشق ابن عساکر(م.571ق.) با سه منبع امامی، یعنی الارشاد شیخ مفید(م.413ق.)، الخرائج قطب راوندی(م.573ق.) و مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب(م.588ق.) مورد مطالعه قرار گرفته تا این فرضیه مورد راست آزمایی قرار گیرد. از این رو با بررسی مقایسه ای میان مقدار اطلاعات ارائه شده میان این سه منبع امامی و یک منبع سنی درباره امام سجادع، نشان داده شده که اختلاف قابل توجهی میان حجمِ کمی و محتوایی اطلاعات ارائه شده آن ها وجود دارد بگونه ای که عدم توجه به آن ها آشکارا در نتایج پژوهش می تواند اثرگذار باشد.