هنگام بررسی نقش نهاد وکالت در عصر غیبت صغرا، سخن از کارگزاران خائن و مدعیان دروغین وکالت، اهمیتی ویژه مییابد. از آنجا که افرادی موجه و صاحب نفوذ از این دست در میان شیعیان امامی دیده میشدند، مخالفت اینان میتوانست تعارضهایی را در جامعۀ امامیه پدید آورد. احمد الکاتب با استفاده از این نکته، با غیرواقعی نشان دادن تعداد این افراد، سعی دارد از مخالفت و نزاع اینان با متصدیان وقت منصب وکالت، هیمنهای بسازد تا ساختگی بودن اصل منصب وکالت در روزگار غیبت صغرا را نتیجه بگیرد و به تبع آن، وجود امام زمان(عج) را منکر شود. این نوشتار، بر آن است تا با واکاوی و تحلیل دادههای تاریخی، در آغاز خواننده را با اوضاع و فضای سیاسی، فرهنگی و... آن دوران آشنا سازد تا نقش این اوضاع، در بروز ادعاها و مخالفتهای مدعیان دروغین آشکار گردد. سپس در ادامه، با گونهشناسی این افراد و رفتارهایشان، از ناکارآیی ادعاها و مخالفتهای آنان در به چالش کشاندن جدی اصل منصب وکالت، پرده بردارد. همچنین با نگاهی به ادعاهای احمد الکاتب در این زمینه، درصدد پاسخگویی به ادعاهای ایشان است.
سازمان های وکالت امامیه و دعوت اسماعیلیه دو نهاد سری بودند که هرکدام با هدف انتشار و استمرار فعالیت های عقیدتی،سیاسی و تبلیغی خود در نواحی متعدد سرزمین های اسلامی و در چارچوب برنامه ای منظم و سازمان یافته ، با محوریت امامان و سلسله وکلا و داعیان خود به وجود آمدند.امامان معصوم (علیهم السلام) در عصر حضور برای تسهیل و امکان بهتر ارتباط با شیعیان سازمان وکالت را تشکیل دادند و امامان اسماعیلیه نیز با ایجاد سازمان دعوت و بهره گرفتن از داعیان خود کوشش نمودند ارتباط منظم با پیروان خود را فراهم کنند.لازم به ذکر است که اهمیت بررسی تطبیقی این دوسازمان موجب قضاوت بهتر تاریخی نسبت به سیاست ها،اهداف وعملکرد آنان می شود. پرسش اصلی در این مقاله این است که دو سازمان وکالت و دعوت چه وجوه اشتراک و افتراقی در چگونگی شکل گیری و پیدایش سازمانی خود داشته اند؟در پاسخ می توان گفت،سازمان وکالت امامیه در شرایط خاص تاریخی دوره امام صادق(ع) به بعد بنا به دلایل افزایش تدریجی شیعیان ، سخت گیری روز افزون دولت عباسی ، دشمنی دیگر رقبا و مخالفان عقیدتی و سیاسی نسبت به آنان ،توسط امامان معصوم شکل گرفت.امامان(علیهم السلام) با اهداف چندگانه ساسی-اجتماعی به هدایت شیعیان ، حفظ ارتباط و صیانت از آنان ، گسترش و تحکیم عقاید شیعه ،احقاق حق اهل بیت و ترویج معارف شیعه کوششی مستمر داشتند.اسماعیلیه نیز با تشکیل سازمان دعوت مدعی امامت منصوص اسماعیل و فرزندش محمد بن اسماعیل، به عنوان امام پس از امام صادق(ع) بودند.
لغزش مالی کارگزاران یکی از چالشهای همیشگی حکومتها است. این موضوع در راستای تحقق عدالت اقتصادی مورد توجه آموزههای اسلامی قرار دارد. با توجه به جایگاه ویژه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در نظام اندیشه اسلامی، واکاوی گفتار و رفتار ایشان در این زمینه دارای اهمیت بسیار است. در مقاله حاضر برای دست یافتن به این هدف، ابتدا با استقراء دادهها به وصف گونههای لغزش مالی و چرایی رویدادن آنها پرداخته میشود و سپس با رویکردی وصفی ـ تحلیلی، چگونگی مواجهه امام علی(ع) با گونههای مختلف لغزش مالی کارگزاران حکومتی به تصویر کشیده میشود.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بیشتر لغزشهای مالی کارگزاران عصر حکومت امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)در مسامحه و چشمپوشی حاکمان قبلی، ریشه داشته است و سیره امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)در مواجهه با آنها، عدم اغماض با هدف هدایتگری بوده است. بدین معنا که امام(ع)در راستای وظایف صیانت از اموال مسلمانان و هدایتگری مردمان، ضمن نادیده نگرفتن لغزشها و برخورد تنبیهی مناسب با آن، آگاهیبخشی دینی و بازنهادن مسیر اصلاح را دنبال میکردند.
ابنسعد بهعنوان یکی از صاحبان منابع کهن که گزارشهایش در آثار پسینی فراوان بازنگارش شدهاند، بر آن است که اعتماد به کوفیان سبب تصمیم امام حسین علیه السلام بر عدم بیعت با یزید و خروج بوده و حاکمیت اموی با امام سر ستیز نداشته است. چیدمان سلسلهای وی از گزارشهای منعکنندگان آن جناب از قیام نیز القاگر تعجیل حضرت است. بههدف واکاوی تاریخی این دیدگاه، استقرای دادههای دیرین نگاشتهها در وقایع نهضت امام حسین علیه السلام و تطبیقدهی آنها با گزارشهای ابنسعد، شیوهای است که در روش این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهند که نمیتوان تصمیم امام بر عدم بیعت و خروج از مدینه را متکی به پشتوانۀ یاری کوفیان دانست؛ چنانکه تقصیر نداشتن حکمرانان اموی در این امر، ادعایی است که شواهد نقض فراوان دارد. همچنین نحوۀ اخبار ابنسعد در موضوع ممانعتکنندگان نیز با چالشهایی از جمله هیمنهسازی در ممانعت، انحصار نقل بدون تایید با دادههای دیگر منابع کهن و عدم تفکیک بازۀ زمانی گزارشها مواجه است.