نقد درونی و بیرونی روایات مربوط به خویشاوندان و نزدیکان ائمه(ع) میتواند پارهای ابهامهای تاریخی را برطرف کند و گوشههای تاریک از تاریخ زندگی معصومان(ع) را روشن سازد. درباره مادر امام جواد(ع) آمیختهای از اطلاعات درست و نادرست در منابع تاریخی آمده است. این نوشتار پس از توضیح درباره مهمترین مفاهیم استفاده شده در مقاله و بررسی نامها، کنیه، تبار، مکان تولد و مدفن خیزران، مادر امام جواد(ع)، کوشیده است سه روایت اصلی دربردارنده اطلاعات درباره این بانوی بزرگوار را با بهرهگیری از روش سنجش دادههای تاریخی بررسی کند. این سه روایت که با توجه به محتوای آن، میتوان آنها را «روایت درخواست ابلاغ سلام به بانو از سوی امام کاظم(ع)»، «روایت ولادت امام جواد(ع)» و «روایت قیافهشناسی» نامید، به لحاظ سند قوت چندانی ندارد. با این حال، بخشی از مفاد روایت اول و سوم به دلیل همسویی با مفاد روایات معتبر و دیگر قرائن تاریخی، قابل پذیرش به نظر میرسد.
واکاوی مقاله «بررسی انتقادی مقاله بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» که در این شماره از فصلنامه تاریخ اسلام به چاپ رسیده است، نشان میدهد، حدود پنجاه مورد از نسبتهایی که به مقاله «بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» داده شده است، با واقعیت سازگار نیست و بسیاری از اشکالهایی که بیان شده است، ریشه در پیشداوریهای حاکم بر مقاله نقد دارد و در نتیجه تقریری متفاوت از مفاد مقاله اصلی دارد. با این وجود، برخی اشکالها درباره استناد، ارجاع و دلالت یکی از شواهد پذیرفتنی است. با توجه به آوردههای این نقد، اکنون با اطمینان بیشتری میتوان درباره ماهیت متفاوت تاریخنگاری روایی امامیه سخن گفت. همسویی پژوهشگران در باور به ضرورت بررسی عمیق تاثیر روش و رویکرد محدثان بر آثار تاریخی آنها میتواند گامی رو به جلو برای دستیابی به نقطه کانونی مقاله اصلی و اهداف علمی مطرح در آن باشد
مقاله پیشرو، نقدی بر مقاله «بررسی تحلیلی تاریخنگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» است که در شماره 64 فصلنامه تاریخ اسلام انتشار یافته است. مقاله مذکور با طرح پرسش تاریخنگاری روایی امامیه از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ میکوشد با بررسی ویژگیهای اینگونه از تاریخنگاری و واکاوی انگیزه محدثان تاریخنگار و مقایسه رویکرد آنان در گزارش رویدادهای تاریخی با دیدگاه تاریخنگاران، تحلیلی بر تاریخنگاری روایی امامیه ارائه دهد، اما به دلایل روششناختی و محتوایی به این هدف دست نیافته است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که مقاله مذکور، به دلیل عدم ارائه تعریف دقیق از مفاهیم و صدور احکام کلی، عدم توجه به گونهشناسی منابع تاریخی و حدیثی، عدم شناسایی و جداسازی اخبار تاریخی از غیر آن، برخورد گزینشی در انتخاب اخبار برای ارائه تحلیلی کلی، گاه خلط میان کتابهای تاریخی و حدیثی و کمدقتی در مثالها و عناوین، تنها به بیان نقدهایی در باره حدیثنگاری امامیه پرداخته و از اثبات فرضیه خود بازمانده است
مستشرقان معمولا در آثار خویش، به علل پیدایش مذهب شیعه و حیات این تفکر در عصر حاضر و نیز علل گرایش ایرانیان به تشیع می پردازند. از جمله مباحثی که به عنوان ایده مستشرقان مطرح می شود، نقش مادر امام سجاد(علیه السلام) و پیوند او با امام حسین(علیه السلام) در این گرایش است. برخی از این خاورشناسان با استدلال بر گرایش هایی، اصل ازدواج مذکور را رد می کنند، اما تأثیر گزارش های بر جای مانده از این وقایع را بر پذیرش تشیع از سوی ایرانیان پذیرفته و اثبات کرده و گاه به عنوان علت تامه از آن یاد می کنند. نوشتار حاضر در مقام اثبات و یا رد گزاره های مربوط به نسبت سببی امام حسین(علیه السلام) و شهربانو نیست; چرا که این بحث مجالی دیگر می طلبد، اما در مقام بیان آراء و اندیشه های مستشرقان درباره تشیع و نقش مادر امام سجاد(علیه السلام) در استقبال ایرانیان از این تفکر و سپس نقد و بررسی برخی از آراء است.
ملیت مادر امام رضا (ع)، به عنوان بحث حاشیه ای در منابع مطرح شده و دیدگاه های گوناگونی را برتافته است. بررسی ملیت بانو، نه تنها سبب کشف حقیقتی تاریخی می شود؛ بلکه زمینه ای برای ارائه فرضیه ای بزرگ تر و پاسخی عمیق تر به این پرسش می شود که چرا مادران هفت تن از ائمه (ع) کنیز و از ملیت های مختلفی بودند. در تحقیق حاضر، فرضیه یونانی بودن بانو نجمه که برای اولین بار مطرح شده، با بهره گیری از دلایل نقلی، قرائن و شواهد و با روش تحلیلی تاریخی بررسی می شود. دستاورد مقاله این است که بانو نجمه (آروی)، کنیز غیرعربی یونانی تبار، با رنگ روشن، چهره ای درخشان و موهای قرمز متمایل به زرد بوده که در نوبه می زیسته و از اقصی المغرب خریداری شده است. بعید نیست که اجداد ایشان از یونانی هایی باشند که به توصیه ارسطو توسط اسکندر به سقوطرا مهاجرت کردند. وجود القاب شقراء، صفراء، صقرا و صقر، وصف مولدات و شگفتی اصحاب امام (ع) از خرید وی، سنت بقط که واژه ای هلنی است و غیره، از جمله دلایل و مویدات یونانی بودن او است.