از مباحث اساسى در تاريخ ايران دوره اسلامى، فرايند و چگونگى مناسبات هريك از اهلبيت (عليهم السلام) با ايرانيان است. در اين ميان، امام جواد (ع) نيز به رغم محدوديتهاى بسيار و عمر كم، با شيعيان ساكن در ايران بهويژه در منطقه جبال (جبل) مانند قم، همدان و رى، از طرق مختلف ارتباط داشتند. اين مقاله در پى آن است تا اين مهم را در محورهايى چون كانونهاى شيعى در جبال ايران در عصر امام جواد (ع) و مناسبات امام با ايرانيان در اين كانونها را بررسى و واكاوى كند و به اين پرسش پاسخ دهد كه عمدهترين كانونهاى شيعى در منطقه جبل ايران در عصر امام جواد كدامند و مناسبات امام جواد (ع) با آنها به چه ميزان و چگونه بوده است؟ تحقيق حاضر، به دليل نگاه خاص و ريز به موضوع و گزارش اجمالى از سير مناسبات امام جواد (ع) با ايرانيان، مىتواند براى شيفتگان آن حضرت مفيد تلقى شود. فرضيه مقاله حاضر، اين است كه مناسبات امام جواد (ع) با ايرانيان در مقايسه با امامان قبلى گسترده بوده است.
سازمان های وکالت امامیه و دعوت اسماعیلیه دو نهاد سری بودند که هرکدام با هدف انتشار و استمرار فعالیت های عقیدتی،سیاسی و تبلیغی خود در نواحی متعدد سرزمین های اسلامی و در چارچوب برنامه ای منظم و سازمان یافته ، با محوریت امامان و سلسله وکلا و داعیان خود به وجود آمدند.امامان معصوم (علیهم السلام) در عصر حضور برای تسهیل و امکان بهتر ارتباط با شیعیان سازمان وکالت را تشکیل دادند و امامان اسماعیلیه نیز با ایجاد سازمان دعوت و بهره گرفتن از داعیان خود کوشش نمودند ارتباط منظم با پیروان خود را فراهم کنند.لازم به ذکر است که اهمیت بررسی تطبیقی این دوسازمان موجب قضاوت بهتر تاریخی نسبت به سیاست ها،اهداف وعملکرد آنان می شود. پرسش اصلی در این مقاله این است که دو سازمان وکالت و دعوت چه وجوه اشتراک و افتراقی در چگونگی شکل گیری و پیدایش سازمانی خود داشته اند؟در پاسخ می توان گفت،سازمان وکالت امامیه در شرایط خاص تاریخی دوره امام صادق(ع) به بعد بنا به دلایل افزایش تدریجی شیعیان ، سخت گیری روز افزون دولت عباسی ، دشمنی دیگر رقبا و مخالفان عقیدتی و سیاسی نسبت به آنان ،توسط امامان معصوم شکل گرفت.امامان(علیهم السلام) با اهداف چندگانه ساسی-اجتماعی به هدایت شیعیان ، حفظ ارتباط و صیانت از آنان ، گسترش و تحکیم عقاید شیعه ،احقاق حق اهل بیت و ترویج معارف شیعه کوششی مستمر داشتند.اسماعیلیه نیز با تشکیل سازمان دعوت مدعی امامت منصوص اسماعیل و فرزندش محمد بن اسماعیل، به عنوان امام پس از امام صادق(ع) بودند.
امامیه و اسماعیلیه، برای آغاز کار و پیشبرد امور و تدابیر مورد نظر خویش، به تشکیل دو سازمان مخفی وکالت و دعوت اقدام نمودند تا در جهت اهداف و برنامههای خود و در چارچوب اصول عقاید خویش و به دور از چشم دشمنان، بتوانند در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی فعالیت نمایند. با بررسی تطبیقی این دو سازمان، میتوان به دستاوردهای پژوهشی روشنتر و مهمتری نسبت به اهداف و عملکرد هر دو سازمان و پیروان آنان دست یافت. پرسش اصلی مقاله آن است که این دو سازمان، چه وجوه اشتراک و امتیازی در اهداف و اصول سازمانی با یکدیگر داشتهاند؟ در پاسخ میتوان گفت که سازمان وکالت امامیه با اهداف چندگانه سیاسی- اعتقادی، برای هدایت شیعیان، احقاق حق اهلبیت: و نیز ترویج معارف شیعه و تحکیم عقاید پیروان فعالیت مینمودند. سازمان دعوت اسماعیلیه نیز با تأکید بر اهداف سیاسی آشکارتر، در راه دستیابی به قدرت و خلافت فعالیت داشتند و در عین حال، به ترویج اصول عقاید خود نیز مقید بودند. هردو سازمان، در اصولی همانند تقیه، پنهانکاری، نظم و ترتیب در امور و اطاعت محض از امام، اشتراک داشتند و در برخی اصول همانند شیوههای جذب حداکثری پیروان و کسب قدرت از هر طریق ممکن، با یکدیگر دارای اختلاف نظر بودند.
در بحرین قدیم، تشیع قدمتی دیرینه دارد و از اواخر قرن سوم هجری به بعد شاهد شکل گیری دولتهای مختلف شیعی بوده که از میان آنها، آل عیون از حیث دیرپایی و تاثیرگذاری در گسترش شیعه اهمیت بیشتری داشته است. در این تحقیق ضمن نمایاندن جایگاه دولت شیعی آل عیون در بحرین، نقش آنان در گسترش تشیع مورد بررسی قرار می گیرد. یافته های تحقیق حاکی از ریشه دار بودن تشیع در آن سرزمین است. زمینه ها و عواملی از قرن نخست هجری موجب توسعه تشیع در بحرین بوده و با ضعف عباسیان، شیعیان این منطقه موفق به تشکیل دولت شدند. ساخت مکانهای مذهبی مثل مساجد و مدارس، تربیت علما دینی و آثار علمی آنان، وجود شاعران دوستدار اهل بیت علیهم السلام، ارتباط آل عیون و اندیشوران بحرینی با کانونهای علمی و مقدس در عراق و ضرب سکه به نام اهل بیت علیهم السلام را میتوان ازجمله محورهای مهم فعالیت این دولت برای گسترش تشیع دانست. شیوه پژوهش در این نوشتار، توصیفی ـ تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.
فرايند و چگونگى مناسبات هر يك از اهلبيت (عليهم السلام) با ايرانيان، از مباحث مهم و اساسى در تاريخ ايران دوره اسلامى است. در اين ميان، امام كاظم (ع) نيز به رغم محدويتهاى بسيار، با شيعيان ساكن در ايران و نيز ايرانيان ساكن در عراق مانند كوفه و بغداد از طرق مختلف ارتباط داشتند. مقاله حاضر، اين مهم را در محورهايى چون مناسبات امام با ايرانيان در مدينه، عراق و نيز به طور خاص مناسبات آن حضرت با برمكيان بررسى و واكاوى مىكند و به اين پرسش پاسخ مىدهد كه مناسبات امام كاظم (ع) با ايرانيان چگونه بود؟ تحقيق حاضر به دليل نگاه خاص و ريز به موضوع و گزارش اجمالى از سير مناسبات امام كاظم (ع) با ايرانيان، مىتواند براى شيفتگان آن حضرت مفيد تلقى شود.