از مباحث مطرح دوره امام جواد (ع)، تعامل و ارتباط فرقههاى شيعى با ايشان است. مهمترين فرقههاى شيعى عصر امام جواد (ع) عبارتند از: واقفيه، اسماعيليه، غلات و زيديه. اين فرقهها در تقابل با جريان امامت امام جواد (ع) قرار داشتند و به همين علت، در طول دوران حيات حضرت، روابط آنان با امام چالشبرانگيز بود و در تقابل فرهنگى و بعضاً سياسى جريان امامت شيعه بودند. واقفيه با طرح شبهاتى همچون سن امام جواد (ع)، حاضر به پذيرش امامت ايشان نشدند. غاليان كه در گروههاى طياره و مفوضه بودند، بيشترين انحراف را در مسير امامت حضرت ايجاد كردند و به همين علت هم امام بيشترين برخورد را با اين دسته داشتند. زيديه با وجود اينكه امامت امام رضا (ع) را پذيرفته بودند، به انكار امامت امام جواد (ع) پرداختند. اسماعيليان ارتباط و تعامل خاصى با امام جواد (ع) نداشتند و به همين علت در متون روايى، ذكرى از برخورد حضرت با آنان نشده است. اين مقاله، به روابط اين سه گروه شيعى با امام جواد (ع) مىپردازد و برخورد امام در برابر آنان را تبيين مىكند.
جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
پذیرش وجود لایه های معرفتی برتر و لوازم آن، اهمیت جایگاه اسرار در رسیدن به فهم دقیق از معارف دینی را جلوه گر می سازد. نگاشته حاضر میکوشد با رویکردی توصیفی–تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای، پس از بررسی معناشناختی سر و اشاره به خاستگاه آن در اسلام، دلایل استفاده پیشوایان شیعه از اسرار را بیان دارد؛ سپس به اهمیت واکاوی مسئله سر و انتقال بخشی از اسرار موجود در میان مجموعه معارف اهل بیت (ع) می پردازد؛ همچنین زوایای ایجابی و سلبی اسرار و افشای آن را نمایان می سازد تا با اثبات لایه های متناظر آموزه های شیعی، به پیامدهای آن مروری داشته باشد.
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که روسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
حکومت صفویه (907ـ 1135ق)، ویژگیهایی دارد که آن را نسبت به ادوار پیشین تاریخ ایران متمایز میسازد. از جمله وجوه تمایزش، بُعد مذهبی است. اجرای آیین عزاداری عاشورا در دولت صفویان، از دغدغههای دیرینه و از عناصر اساسی هویتبخش و تمدنساز در فرهنگ شیعه است؛ چندانکه صفویان، ساخت اجتماعی ایران را با تأکید بر هویت مذهبی و ملی جدیدی تعریف کردند. این پژوهش، درصدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن توجه به ضرورت کاربرد رویکردهای جامعهشناختی در تحلیل پدیدههای تاریخی، نقش آیین عزاداری عاشورا در فرایند تمدنی دولت شیعی صفویه را در چشمانداز حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بهعنوان زیربنایی برای دورههای بعد (قاجار و ...) بررسی و تحلیل نماید. مبتنی بر این رویکرد، پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که آیین عزاداری عاشورا در عصر صفویه از چه ویژگیهایی برخوردار بوده و آیا توانسته خود را به عنوان یک کانون پیشرو و تمدنزا معرفی کند؟ نتیجه بررسیها، نشان میدهد دولت صفویه با بهرهمندی از عناصری چون: رسمی کردن مذهب تشیع، استقلال و آزادی سیاسی حکومت، نفوذ اجتماعی روحانیان و گسترش آیین و شعایر شیعی و رسوخ آیینهای مذهبی در فرهنگ عمومی، به تدریج از کارکرد آیین عزاداری عاشورا در تمدنسازی، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ایران آن زمان استفاده کرد.