در مواجهه فعال با تجدد (به ویژه از دوره ی قاجار به بعد) نقش علمای شیعه در مناسبات سیاسی ایران، اهمیتی دوچندان می یابد. مباحث پیرامون: مبانی مشروعیت حکومت، نسبت حکومت با دین، نقش مردم و ... زمینه هایی هستند که علما از این دوره به بعد خود را ناگزیر از پاسخگویی به آنها می یابند. مفهوم فرهنگ سیاسی، ظرفیت بسیار بالایی در بازتاب نگرش ها پیرامون اغلب مولفه های مذکور در عرصه سیاست را داراست. این پژوهش با استفاده از یک چارچوب مفهومی بر مبنای الگوی آلموند و وربا در مورد فرهنگ سیاسی، ضمن مشخص کردن مولفه های اساسی فرهنگ سیاسی علمای شیعه متعلق به این جریان در دو دوره مشروطه و پهلوی، تحولات اساسی این مولفه ها و اولویت آنها را در این دو دوره با استفاده از روش تحلیل محتوای مضمونی بررسی قرار می کند.
بارزترین تجلیگاه معنویت و هویت متعالی انسانی را میتوان در لایههای پنهانی هنر قدسی[1] و اوج شکوفایی هنر معماری مقدس اسلامی را میتوان در ساخت مساجد جستوجو کرد. در این بین، به نظر میرسد مساجدی که در دوران طلایی قدرت معنوی، مالی و سیاسی شیعیان در این سرزمین شکل گرفتهاند، واجد هویت معنوی ویژهای هستند. با تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم هجری و اعلام تشیع اثناعشری به عنوان مذهب رسمی، ایران بعد از قرنها، هویت ملی و سیاسی خود را بازیافت. از اینرو مذهب تشیع، بهتدریج در روح و جان ایرانیان نفوذ کرد و روح هنرمندان و معماران ایرانی به تشیع روشن گردید؛ لذا به آفرینش فضاهایی دست زدند که از روح و ماهیت تشیع سرشار بود. معماری مسجد به عنوان محمل بروز چنین عقایدی، از ظرایفی در طراحی برخوردار گشت که در دوره صفویه و پس از آن قاجار، به نهایت تکامل خویش دست یافت. در دوره قاجاریه، شیوه جدیدی در معماری ایجاد شد و معماران این زمان نیز دنبالهرو معماران صفویه بودند. در این پژوهش، سعی شده تا با مقایسه معماری دوره صفویه و یک دوره بعد از آن (قاجاریه)، به بررسی اصول، مبانی و الگوهای قدیم معماری ایران و نوآوریهایی پرداخته شود که از نظر فضا در این دوران به وجود آمده است؛ هرچند به نظر میرسد، معماری دوره قاجار، قوت لازم خلق یک معماری جدید را نداشته است. از این رو در این پژوهش، دو شاهکار هنر و معماری اسلامی و شیعی این سرزمین، یعنی مسجد امام خمینی اصفهان و مسجد شهید مطهری تهران، با بازشناخت اصول قدسی حاکم بر طراحی مساجد شیعی بررسی تطبیقی شده است. بر اساس نتایج تحقیق، میتوان تفاوت و به نوعی تکامل دوران صفویه تا قاجاریه را در عواملی چون طرح، فضا، نقوش جملات بهکار رفته در کتیبهها، رنگهای استفادهشده در تزیینات و منارهها جستوجو کرد.
مسأله وقف، یکی از عرصههای تاریخ کردستان است که نقش زنان شیعی در آن بسیار پررنگ بوده و کمتر به آن توجه شده است. در این خصوص، جایگاه تاریخی زنان واقف بیجار از دوره صفویه به بعد، بالاتر از دیگر مناطق استان یادشده است. این مقاله، ضمن بررسی این موضوع، به چگونگی رقبات وقفی و مشارکت زنان شیعی این منطقه میپردازد. روش پژوهش، ترکیبی از مطالعه میدانی، اسنادی و کتابخانهای است که تأکید عمده بر روش اسنادی بوده و نگارندگان به صورت تحقیق گروهی به این مسأله پرداختهاند. سؤال این است که در تنوع مذهبی کردستان، زنان واقف شهر بیجار چه کسانی بودند و موقوفات آنها دارای چه ویژگیها و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی است؟ هدف اصلی، کاوش در اسناد وقفی و مشخص کردن سهم زنان شیعی و کاربرد رقبات وقفی آنها در شهرستان بیجار به عنوان یکی از مناطق تاریخی استان کردستان است.