قاعده کلی و عمومی این است که یک قرارداد به هیچوجه نباید اظهار دروغی را به طرف دیگر ارائه دهد تا از رهگذر آن مخاطب وارد قرارداد شود.حقوق با موشکافی دقیق در خصوص نبود چنین وظیفه مراقبتی،تخلف صورت گرفته را تحت عنوان سؤعرضه قابل تعقیب میداند.نظامهای حقوقی در اینباره دیدگاه واحدی ندارند. سؤعرضه در حقوق انگلیس وقتی قابل تعقیب است که اظهار دروغین واقعیتی عمده و مهم راجع به امور واقی،قبل از انعقاد و با قصد ترغیب طرف دیگر به انعقاد قرارداد باشد.سؤعرضه در حقوق ایران نیز متأثر از فقه امامیه با شرایطی قابل تعقیب است؛از جمله باید عمل فریبندهای صورت گرفته باشد و این عمل منتسب به طرف قراردادی بوده و در عمل هم موجب فریب طرف مقابل شده باشد.به طور کلی سؤعرضه در حقوق ایران هرنوع فعل یا ترک فعل و عدمافشایی که منجر به گمراهی و فریب مخاطب شود را دربر میگیرد.قواعد مربوط به سؤعرضه در هردو سیستم با استثنائاتی برخورد میکند،از جمله اعمال و اظهارات تبلیغاتی،اظهار عقیده،اظهار قانون و اظهارات غیرجدی و... شایان ذکر است که قواعد سؤعرضه در حقوق انگلیس بر«کامن لا»و«قواعد انصاف»قانون سؤعرضه سال 1976 مبتنی است.اما در حقوق ایران بر قواعدی از قبیل«قاعده غرور»،«قاعده تحذیر»و«لاضرر»در قالبهایی نظیر«تدلیس»،«غش»،«نجش»،«رقابت مکارانه»و...استوار است.
در این مقاله، به منظور ارائه نظریه عمومی تعهد به نفع شخص ثالث در فقه امامیه، ضمن مروری کلی بر موارد شرط و قرار داد به نفع شخص ثالث در متون روایی و فقهی سه مورد از مصادیق مهم آن تفصیلا مورد بحث قرار گرفته و این نتایج حاصل شده است:1)اصل اثر نسبی قرار داد در فقه امامیه همانند سایر نظامهای حقوقی معتبر است؛2)طرفین قرار داد میتوانند مطابق قصد و اراده خود استثنائا به سود اشخاص ثالث ایجاد تعهد کنند؛3)آثار تعهد به نفع شخص ثالث با توجه به قصد صریح یا ضمنی طرفین تعیین میشود؛4)طرفین قرار داد میتوانند تعهدی را که به سود شخص ثالث ایجاد کردهاند اسقاط کنند یا مفاد آن را تغییر دهند.مع ذلک آنان میتوانند این حق را از خود سلب کنند که در این صورت، حق شخص ثالث، لازم و غیر قابل اسقاط و تغییر خواهد بود.
اگر مفهوم«پارادایم»را که عبارت است از«اصول مورد قبول علمای یک حوزه از دانش»از معرفتشناسی تامس.س.کوهن اتخاذ کنیم1و آن را به اندیشهء دینی شیعی تعمیم دهیم، پارادایمی به نام«پارادایم امامت»با اصول ثابت نصب،نص،و عصمت که در چارچوبی نخبهگرایانه قرار دارد خواهیم داشت.در نتیجهء فعالیت علمای شیعه،این اصول همواره ثابت باقی میماند،اما برای پاسخ دادن به مقتضیات زمان و مکان«تحولات گفتمانی»در قالب آن پارادایم ایجاد میشود2.یک تحول گفتمانی که در چارچوب پارادایم امامت محقق گردید، «گفتمان ولایت»است که در زمان غیبت توسط فقهای شیعه به وجود آمد و فقیه را به«نصب عام»و نص امام معصوم(ع)جایگزین امام غایب میکرد و از آنجا که«اصل عصمت»خاص امام معصوم غایب بود،حکومتهای دیگر به دلیل عدم صلاحیت ذاتی،غاصب مقام معصوم (ع)قلمداد گردیدند.بنابراین اصل غصب حکومتها در زمان غیبت از درون اصل عصمت پارادایم منتج شد.«گفتمان ولایت»در هزاره نخست بعد از غیبت تا ظهور صفویه شکل مبهمی داشت،اما با تکامل فقه شیعی،با توجه به مقتضیات زمان در مورد حوزهء وظایف فقیه در زمان غیبت معصوم(ع)بین علمای شیعه اشکال گفتمانی مختلفی پیدا شد آنها به دنبال پاسخ این سؤال بودند که آیا در زمینهء حاکمیت دینی و سیاسی تمام وظایف امام معصوم(ع) (1).برای آگاهی بیشتر از مفهوم پارادایم و نحو بهکارگیری آن توسط کوهن رجوع کنید به:تامس.س.کوهن:ساختار انقلابهای علمی،ز ترجمه احمد آرام،تهران،سروش 1369.و نیکلاس آبرکراسی.فرهنگ جامعهشناسی،ترجمه حسن پویان،تهران،انتشارت چاپخش،1367،ص. 271. (2).برای آگاهی بیشتر از مفهوم گفتمان و کاربرد آن در معرفتشناسی رجوع کنید به:اریک7برنز،زمیشل فوکو،ترجمه بابک احمدی،تهران، نسل قم،1373،و حمید،عضدانلو،«درآمدی بر گفتمان یا گفتمانی درباره گفتمان»،اطلاعات سیاسی،سال دهم،شماره هفتم و هشتم ص. 48 به فقیه منتقل میشود یا فقط قسمتی از آنها این مقاله عهدهدار نشان دادن این اشکال گفتمانی بین علمای شیعه از صفویه تا ظهور انقلاب مشروطیت است که در قالب چهار گروه بررسی میشود.