«لقاء الله» منتهای حرکت آدمی، و روح همه تعالیم و معارف الهی است. اما به رغم اشباع این بحث از نظر کلامی، در باب مراد از «لقاء الله» در آیات قرآن، میان مفسران شیعه که همگی پیرو یک مکتب کلامی هستند، اختلاف نظر دیده میشود و آراء ایشان به 3 دسته قابل تقسیم است: مجاز بودن «لقاء الله»، شهود باطنی یا علم حضوری در آخرت (با سکوت نسبت به شهود باطنی در دنیا)، و شهود باطنی یا علم حضوری در دنیا. اختلاف آراء بین مفسران بزرگ شیعه، بهترین دلیل بر لزوم بررسی آیات و روایات برای دست یافتن به وحدت نظر میباشد؛ زیرا این اختلاف، منتهای حرکت آدمی را در هالهای از ابهام فرو برده است. در این مقاله، با مسلم گرفتن عدم امکان رؤیت جسمانی باریتعالی، فارغ از بحثهای کلامی، به اختلاف دیدگاههای شیعه امامیه که بازتاب آن در تفسیر آیات لقاء الله بوده، پرداخته شده تا مفهوم حقیقی «لقاء الله» در قرآن کریم روشن گردد.
امامت، موهبتی است که براساس آیات قرآن، خداوند متعال آن را در اختیار افراد خاصی قرار داده است. در بیان چیستی این منصب، هرچند مفسران فریقین دیدگاه¬های متفاوتی ارائه داده¬اند، اما تبیین و بررسی جامعی از آرای مفسران شیعه صورت نگرفته است و به همین سبب، این نوشتار درصدد بیان این مساله با روش توصیفی- تحلیلی برآمده است. در این میان دیدگاه علامه طباطبایی به علت نوآوری و متمرکز شدن قرآنپژوهان بعدی بر این نظریه، مناسب پژوهشی مستقل دانسته شده است. این مقاله با بررسی آرای سایر مفسران شیعه و قرآن پژوهان معاصر، دیدگاه آنها را درباره حقیقت امامت در ذیل آیة 124بقره، براساس سیر تاریخی به ترتیب زمامداری جامعه، اسوه بودن، پیشوایی بر انبیا و اوصیا، ترادف امامت با نبوت و رسالت، وصایت و ولایت خاصه دانسته است.
امامت مقامی الاهی است که به برخی از پیامبران و بندگان برگزیده،عطا میشود.تفسیرها و برداشتهای متعددی از امامت ارائه شده و بر همین اساس،مبانی متفاوتی در فهم مقام امامت به وجود آمده است.امام بهمعنی کسی است که از او تبعیت میشود.بر اساس آیهء 124 سوره بقره و با استناد به آیات و روایات،مقام امامت، عهدی الاهی است که به جعل خدا صورت میگیرد و از مقام نبوت و رسالت افضل است.مقام امامت پس از ابتلائات الاهی،به حضرت ابراهیم علیه السلام عطا شده است. برخی از مفسران اهل سنت،امامت مطرح شده در آیه را به نبوت و رسالت تفسیر کردهاند.دیدگاههای مفسران اهل سنت از جمله فخر رازی،ذیل آیه مطرح و نقد و بررسی و سپس آراء مفسران شیعه بیان شده است.بعضی از مفسران نیز در تبیین آیه،مقام امامت تکوینی را مطرح کردهاند که تا حدودی متأثر از مبانی عرفانی و فلسفی است.
روايت «حب علي حسنه لا تضر معها سيئه، وبغضه سيئه لا تنفع معها حسنه» حديث مشهور و مستفيضي است که به سبب پيوند و ارتباط با عقايد و کلام شيعي، از اهميت والايي برخوردار است. پژوهش پيش رو بر آن است تا نخست سير نقل روايت را در ميان منابع و مصادر روايي شناسايي کند، سپس با دستيابي به اسناد و طرق گوناگون روايت و با کنکاشي رجالي، کيفيت سندي آن را مطالعه نمايد. بخش پاياني اين نوشتار به واکاوي مراد و مقصود روايت اختصاص يافته است که از رهگذر نقد و بررسي اقوال گوناگون به بيان برداشت ها و تاويلات مقبول و نامقبول از روايت مي پردازد.
خاخام ریون فایرستون (Reuven Firestone) خاورشناس آمریکایی در مقاله خود، با استفاده از سیر تاریخی تعیین ذبیح حضرت ابراهیم(ع) در ادیان ابراهیمی و بر مبنای شناختی که از این ادیان دارد و به باور اهمیت نژاد و آباء و اجداد از نظر همه پیروان ادیان، به مقایسهای بین یهودیت، مسیحیت و اسلام میپردازد. وی حضرت اسحاق(ع) را از نظر یهودیت، مسیحیت و شیعه متقدم، و حضرت اسماعیل(ع) ـ که خود نیز قایل بر ذبیح بودن وی است ـ از نظر اهل سنت و شیعه متأخر، به عنوان قربانی منتخب معرفی میکند، و نظریات قابل تأملی را ارائه مینماید که پذیرش آنها به منزله قبول سست و بی اعتبار بودن مبنای عقاید شیعی است و در پایان، شباهت مذهب تشیع را به مسیحیت و تسنن را به یهودیت از باب بنیانگذاری توحید ناب از سوی اهل سنت و ادامه آن توسط شیعه نتیجه میگیرد. در این پژوهش، ضمن بیان ویژگیهای بارز مقاله مذکور، با استفاده از آیات و روایات و شروح و تفاسیر علما بر آنها، و اثبات این که شیعه متقدم و متأخر، با وجود هر دو نوع روایات در منابع شیعی، در تعیین ذبیح حضرت ابراهیم(ع) اختلافی نداشتهاند، مبانی و نظریات ضعیف و نادرست مقاله را استخراج کرده و به نقد و رد آنها - که بر پایه انتساب نادرست اقوال، بیان نااستوار سیر دیدگاهها، تلقی نادرست از روایات شیعه، آمارهای نادرست، و اتهام به شیعه در ابداع روایت و... صورت گرفته - پرداخته شده است تا خود دلیلی باشد بر استواری عقاید شیعه، که ناشی از تمسک به اهل بیت است.