بسیاری از آثار باقیماندۀ نصیریه از سده های میانۀ حاوی نقل قول های فراوانی از میراث مفقود غلات کوفه اند که می توان بدان ها به مثابۀ منابعی واسطه در بازیابی محتوای آن میراث و به تبع شناخت بی واسطۀ تعالیم غلات تکیه کرد. کتاب الاظله یکی از همین میراث غالیان است که فقراتی از آن به واسطه چهار متن کهن نصیری در درسترس است. تعیین تاریخ حدودی تألیف این منابع واسطه می تواند در تاریخ گذاری کتاب الاظله و حتی شناسایی مؤلف آن راهگشا باشد. شواهد متنی موجود موید تالیف این منابع نصیری در سده های سوم و چهارم است که بدین ترتیب، می توان در تاریخ گذاری کتاب الاظله زمانی پیش از سده دوم و سوم را برآورد کرد. در منابع کتاب شناختی امامیه از سه مولف کتاب الاظله یاد شده است؛ احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی، عبدالرحمان بن کثیر هاشمی و دیگری ابوجعفر محمد بن سنان زاهری؛ مولفانی که دوره حیات آنها با بازه زمانی حدودی تالیف کتاب مورد بحث همخوانی دارد. بنا بر اسنادی که در منابع نصیری درباره کتاب الاظله در دست است، احتمال تعلق کتاب به محمد بن سنان بیش از دیگران است.
پژوهش حاضر با روش توصيفي- تحليلي و با هدف تاملي در روش خاورشناسان در فهم احاديث در حوزه امامت، به واكاوي نقادانه كتاب راهنماي رباني در تشيع نخستين از محمد علي اميرمعزي، استاد كرسي شيعه شناسي در دانشگاه سوربن فرانسه ميپردازد. نتايج پژوهش بيان گر آن است كه با وجود نقاط قوت در روش اميرمعزي، مانند استفاده از منابع معتبر و متقدم مرتبط، دقت در تطور معنايي اصطلاحات و تلاش براي تبيين سازمان يافته از مفهوم امام، برخي از آسيبها مانند عدم دقت در استناددهي به منابع، استفاده ناصحيح از اصل تقيه در توجيه برخي از احاديث، عدم تشكيل خانواده حديث و معنايابي بدون استناد براي مفردات حديثي، در روش وي قابل مشاهده بوده كه منتج به ارائه برخي از آموزههاي موهوم در باره آموزه امامت و ويژگيهاي امام گرديده است.
هرچند یحیی بن امّ طویل در منابع حدیثی و تاریخی با اصطلاح «باب» برای امامان شیعه معرفی شده است، اما در مصداق این موضوع یعنی باب بودن وی برای امام سجاد و یا امام محمدباقر علیه السلام، میان امامیه و نصیریه اختلاف هست. برای درک این اختلاف و ارائه پاسخی راهگشا در باب آن، ضروری است تا ابتدا شخصیت تاریخی و سپس احادیث منقول از طریق یحیی و موضوعاتی مانند مشایخ حدیثی و راویان وی، مورد پژوهشی تاریخی– حدیثی قرار گیرد. در این پژوهش افزون بر شناختی مطلوب از احوال یحیی و نیز صفحاتی از تاریخ غیرمکتوب شیعیان ، نشان داده شد که اسناد و شواهد تاریخی موجود، دلیلی بر مصادیق باببودن یحیی و حتی حجتی بر کارکرد اصطلاح باب در جامعه امامیه، دست کم در مورد یحیی نخواهند بود.
ابومحمد حسنبنشعبة حرانی، محدث شیعی سدۀ چهارم هجری است که اطلاعات کمی دربارۀ وی وجود دارد. کهنترین منبعی که از وی نام برده به سدۀ دهم هجری بازمیگردد. آشنایی بیشتر عالمان شیعی با وی بیش از همه مرهون دستیابی وجادهای علامه مجلسی و شیخ حرعاملی به کتاب مشهور تحفالعقول اوست که به سبب تألیف همین اثر مورد تمجید عالمان متأخر امامی قرار گرفته است. در میان میراث مکتوب مذهب نصیریه علاوه بر این دو کتاب، چند اثر منسوب دیگر نیز از ابنشعبة در دست است: حقائقأسرارالدین، رسالة موضحة و مسائل. این آثار کاملا در فضای فکری نصیریه تألیف شده و به لحاظ سبک نگارش با تحف العقول فاصله دارند. در صورت اثبات درستی انتساب این آثار به ابن شعبة، بخش قابل توجهی از اطلاعات ما دربارۀ او اصلاح و حتی تکمیل میشود. این مقاله تلاش دارد تا با پیگیری شواهد مختلف، انتساب این آثار به ابن شعبة را بررسی نماید.
سنت تفسیری معتزله نه تنها به طور گسترده در سنت تفسیری امامیه باقی مانده است، بلکه شکل دهنده اصلی سنت تفسیری امامیه را نشان می دهد. نویسنده در نوشتار حاضر با بررسی دو کتاب تفسیری التهذیب فی تفسیر القرآن از حاکم جشمی و الکشاف زمخشری اثبات می کند که سنت تفسیری معتزلی در سنت های عمده تفسیری امامیه و اهل سنت جذب شده است. در راستای این هدف، نویسنده ابتدا با ارائه دلایل و شاهد مثال هایی، تأثیر تهذیب جشمی بر مجمع البیان طبرسی را مورد مداقه قرار می دهد. سپس در ادامه، تکیه رازی در مفاتیح الغیب بر الکشاف زمخشری را بررسی می نماید. وی در انتهای نوشتار جهت نشان دادن این تأثیرات، در قالب دو پیوست الف و ب، تفسیر سوره منافقون در تهذیب جشمی و نقل قول رازی از البسیط واحدی و الکشاف زمخشری را ارائه می دهد.