این مقاله به پرسش از علل و پیامدهای تعامل روحانیان شیعه با دولت صفویه پاسخ میدهد و زمینههای گسترش تشیع در این دوره تاریخی را بررسی میکند. روش این مقاله، بررسی اسناد تاریخی درباره چگونگی رفتار دولت صفویه و عکس العمل عالمان شیعی است. رویکرد اعتدالی اهل تسنن در ایرانِ بعد از قرن هفتم و گرایش متصوفه به برخی آموزههای شیعی مانند ولایت انسان کامل که با نگارش زندگی پیشوایان دوازدهگانه شیعه و سرودن اشعاری در فضائل و مناقب آنان نمایان شده است، از زمینههای تاریخی این رویکرد بهشمار میرود. علاقه خاندان صفوی به علویان و نیاز پادشاهان و مجتهدان به یکدیگر، از علل تعامل عالمان شیعی با دولت صفویه و از زمینههای گسترش تشیع در این دوره است. برخی عوامل دعوت عالمان دینی به همکاری عبارت بود از: پیدایش اندیشه جایگزینی کانون قدرتی به جای قزلباشانِ گرفتار جنگ قدرت در شاهان صفوی، نیاز به نفوذ کلام عالمان دینی در بین مردم، ناکافی بودن آموزههای تصوف و نیاز به مکتبی فقهی ـ حقوقی (شریعت) برای اداره جامعه و کسب مشروعیت دینی. در مقابل عوامل پذیرش این دعوت از سوی عالمان نیز عبارت بود از: نجات از انزوا و شرایط تقیه و بهدست آوردن آزادیهای مذهبی و اجتماعی، احیای معارف مذهبی و تقویت پایههای تشیع با تأسیس حوزههای علوم دینی و اقامه شعائر شیعی و نظارت بر صاحبان قدرت و جلوگیری از ترویج منکرات و ستم به مردم.
رسمیت یافتن تشیع در دوره صفویه پدیده ایست ریشه دار در قرن ها، جریان ها، فرازها و فرودهایی که تشیع در جهت اثبات و تثبیت خود با آن مواجه شد. این پژوهش برآن بوده که به بررسی و کنکاش جریان تشیع و فرصت های آن از سقوط بغداد تا تأسیس دولت صفویه و به رسمیت شناخته شدن تشیع دوازده امامی در ایران بپردازد و حاصل اینکه تمایل و گرایش به تشیع در مسیر تاریخ ایران، از آغاز تا پیش از سقوط بغداد در سال 656 هجری قمری سیر صعودی اما بسیار کندی داشته است اما با حمله خانمانبرانداز مغول به ایران و کشورهای جهان اسلام و فرصت های پیش آمده، جریان تشیع چنان شتاب و قدرتی گرفت که پس از گذشت حدود سه قرن با وجود فرقه ها و مذاهب گوناگون در ایران، سرانجام رسمیت یافت و به هویت ملی ایران و ایرانی پیوند خورد.