این مقاله درباره احادیث غلوآمیزی است که در دو گروه شیعه و اهل سنت وارد شده است. بدین منظور ابتدا مفاهیم واژه های اصلی این بحث را مطرح می کنیم. سپس به معیارهای تشخیص غلو می پردازیم که عبارت است از: راویان (نقد خارجی) و نقد حدیث (نقد داخلی). پس از اشاره ای کوتاه به نقد خارجی، در نقد داخلی، معیارهای تشخیص غلو در احادیث را بررسی می کنیم که عبارت اند از: تعارض با قرآن، تعارض با عقل، تعارض با شان معصوم، تعارض با علم، تعارض با واقعیت، مخالفت با حس و مشاهده، تعارض با تاریخ، جانبداری سیاسی یا کلامی یا فقهی، مخالفت با هدف اصلی شارع.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
«امام کاظم» (علیهالسلام) در ابتدای امامت، با چالشهایی روبه رو بوده اند که این چالشها موجب شده است تا اقدامات ایشان به عنوان قرینه فعلی علاوه بر دلایل نقلی مورد توجه باشد. اهداف اصلی تحقیق، چگونگی و دلایل امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و نیز اقدامات ایشان در اثبات این موضوع با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت است. سوال اصلی این تحقیق نیز بدین شرح است که «مهمترین اقدامات امام کاظم (علیهالسلام) در راستای اثبات امامت ایشان با توجه به چگونگی و دلایل امامت ایشان در منابع شیعه و اهل سنت چیست؟» این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه دستیافت که برای انتخاب امام، شرایطی مانند «وصیت، علم خاص، ودایع و سن» بهعنوان ملاک تعیینشده که بنا به دلایل قدرمتیقن، مشخص میشود که امام کاظم (علیهالسلام) شرایط امامت را داشته است. علاوه بر احادیث و دلایل منقول در قبال امامت ایشان، مهمترین اقدامات ایشان که عبارت است از وارستگی مادی و سیاسی، شفافسازی در غصب حکومت شیعیان، مقابله علمی با جریانهای انحرافی و فرقههای مختلف شیعه، مناظره با خلفای عباسی و انتخاب رویکرد تقیه، گویای این است که طرز فکر امام کاظم (علیهالسلام) طرز فکر یک «ولی، امام و زعیم» امت است؛ زیرا از یکسو جامعه شیعیان را از طریق تقیه و وکالت مدیریت کرده و از طرفی، برای اثبات حقانیتشان از طرق مختلف مانند مناظره و شجاعت در بیان، تلاش نموده و ازنظر علمی و فرهنگی نیز با بزرگترین چالش زمان خود، مقابله نموده و خطمشی آگاهانهای را بنیانگذاری نمودهاند.
نظریه امامت اسماعیلیان مبتنی بر تئوری تاریخ مقدس آنان است. در نگاه اسماعیلیه، تاریخ براساس یک طرح از پیش تعیین شده به هفت دور تقسیم می شود که هر دوری با یک پیامبر اولوالعزم شروع می شود و جانشینان انان تاویل گر باطن دین ان دوره اند. آخرین دور با پایان تاریخ - که همان دور قائم القیامه است - به اتمام می رسد. در نگاه اسماعیلیه در هر زمان یک پیامبر ناطق و یک پیامبر صامت وجود دارد و امامت استمرار وصایت در اسماعیلیه است. امامت در اسماعیلیه از آن جهت اهمیت دارد که امامت زمینی را با معانی آسمانی (ادوار فلکی و عوالم عقول) مرتبط می سازد. امام در این راستا باید از خاندان رسول باشد که با دلایل عقلی و نقلی وجوب امامتش ثابت شده و دارای تنصیص، عصمت، علم و افضلیت است. معرفت امام موجب قبولی طاعات بوده و اطاعت از او موجب پذیرش اعمال می گردد. پایان تاریخ در اندیشه اسماعیلیه شامل معاد روحانی است که در آن ناطق هفتم به عنوان مهدی موعود مطرح می شود. با توجه به ظهور مهدی های مختلف در اسماعیلیه، تعابیر جدیدی در این رابطه ظهور کرده و ناطق هفتم و قائم القیامه به عنوان امامی مطرح شده که انسان ها را به نهایت روحانیت و بعثت می رساند.