يكي از پرچالشترين موضوعات در دوران غيبت كبري، حكومت اسلامي و اجراي احكام و مقررات مربوط به آن است. اين موضوع از پايان دوره غيبت صغري تا كنون همواره از دغدغههاي مهم علما و دانشمندان ديني مذهب تشيع ب ه شمار م ي رفت ه و آنان تلاش ميكردهاند با توجه به شرايط زمان و مكان، راه حل مناسبي بر مبناي آيات و روايات در اين باره ارائه دهند. پاسخ انديشمندان شيعي به اين پرسشها كه آيا اساس ا تشكيل حكومت ديني در عصر غيبت جايز است يا نه؟ در صورت جواز، چه كسي حق تشكيل حكومت را دارد؟ و اگر جايز نيست، شيعيان براي انجام امور زندگي خود چه بايد بكنند؟ آيا ميتوانند به حاكم جائر مراجعه كنند يا نه؟ وظيفه دانشمندان در اين باره چيست؟ متفاوت است. از آنجا كه در عصر صفوي، دست علما براي اجراي دستورات اسلام باز بوده و در بسياري موارد، اوامر آنان با اوامر شاه در لزوم اطاعت، برابري ميكرده و در مواردي حتي شاه نيز توان مخالفت با آن را نداشت، دقت در پرسشهاي فوق جلوهاي ويژه يافت كه اين مقاله تلاش ميكند پاسخي براي پرسشهاي دانشمندان دوره صفويه بيابد.

منابع مشابه بیشتر ...

5e1e0ebb88390.JPG

نقش باورهای شیعی در معماری عصر صفوی

عبدالله متولی, محمدحسن بیگی, شبنم حسین آبادی فراهانی

با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران عصر صفوی معماری نیز دوره جدیدی را آغاز نمود که بخشی از آن برگرفته از تعالیم و باورهای شیعی آن دوره بود. دوره صفویه آخرین تکاپوهای معماری سنتی در ایران عصر اسلامی از جهت سبک و نوآوری محسوب میشود که البته باورهای شیعی در روزگاران پیش از صفویه نیز بر آن تاثیر نهاده بود و این تاثیرات به زودی موجب گسترش ابنیه اسلامی با کاربری فرهنگی و مذهبی جدید گردید، این نوشتار در پی بررسی نقش تشیع و باورهای شیعی در معماری عصر صفوی با توجه به نشانه ها و عوامل نمادین آن است. سوال اصلی پژوهش این است که اندیشه های شیعی چه نوع تحولی در سبک و شیوه های معماری عصرصفوی بر جای گذاشت؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که هنر ارتباط عمیقی با مذهب و سیاست دارد و از طرفی باورها و اعتقادات حاکم در هر دوره ای بر هنر اثرگذار بوده است، معماری این عصر نیز تحت تاثیر این عوامل قرار داشت و در دوره صفوی با نفوذ اندیشه ها و تفکرات شیعی و رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران، شاهد تغییر و تحول در سبک معماری و تزیین بناها با رویکرد و درون مایه هایی شیعی هستیم.

5e021965aeec9.JPG

نسبت ولی فقیه و مرجعیت دینی (نقد و بررسی الگوها و نظریه‌های کلاسیک و جدید)

عبدالوهاب فراتی

شاید یکی از مهم‌ترین مسائل حکومت دینی، نحوه تعامل ولی فقیه با مجموعة سازمان روحانیت، به‌ویژه نهاد مرجعیت است که می‌تواند بخشی از تزاحم‌ها یا همسویی‌های جامعه دینی را با رهبری سیاسی تحت تاثیر قرار دهد. از یک‌‌سو، دیدگاه‌هایی که مرجعیت دینی درباره نحوه تعامل خود با رهبری سیاسی دارد و از سوی دیگر، مرجع بودن یا نبودن شخص ولی فقیه می‌تواند به ابعاد این رابطه پیچیدگی‌های خاصی بخشد و رابطه این دو نهاد را به یکی از موضوع‌های حساس ذیل حکومت دینی بدل سازد. مروری بر رویه و متون استنادی موجود نشان می‌دهد، دراین‌باره، ایده و الگوی مورد وفاقی وجود ندارد که این رابطه را تحت پوشش قرار دهد و این تعامل بیشتر تحت تاثیر شرایط تاریخی و سیاسی دچار قبض و بسط شده است. بااین‌همه، تاملات کنونی نشان می‌دهد چندین نظریه و الگو دراین‌باره وجود دارد که می‌توان آنها را در دو رویکرد کلاسیک و جدید بازخوانی کرد و به ارزیابی نتایج روش‌شناختی آنها پرداخت.