در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
آراء رو به گسترش جریانهای فکری رقیب و معاصر با شیخ مفید(م.۴۱۳) درخصوص افضلیت امام، بخشی از دلایل نگارش کتاب الارشاد توسط این متکلم برجسته امامی میباشد. در این زمان برخی از گفتمانها با وجود باور به تفضیل علی(ع)، با صدور جواز امامت مفضول، بر مشروعیت خلافت متقدمین تاکید داشتند. برخی دیگر نیز علیرغم همسویی با امامیه در لزوم افضلیت امام- از مباحث امامت عامه- با باور به انطباق فضیلت خلفا بر ترتیب تاریخی خلافت آنان، بر عدم تفضیل و تقدیم حضرت علی(ع) رأی میدادند. در چنین فضایی مفید کتاب الارشاد را با تکیه بر آراء کلامی خویش در مسأله امامت همچون اثبات لزوم افضلیت امام و تفضیل علی(ع)، بهرهگیری از استنادات تاریخی و گاه آراء گفتمانهای رقیب، به رشته تحریر درآورد تا به حفظ هویت گفتمان امامی بپردازد. از اینرو شناسایی شاخصههای متکی بر مؤلفه افضلیت امام که شیخ در الارشاد در جهت اثبات تفضیل و تقدیم علی(ع) و طرد مشروعیت خلافت متقدمین از آنها بهره بردهاست، دغدغه اصلی این پژوهش را شکل میدهد. نتیجه این پژوهش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد که شیخ با به کارگیری شاخصههایی چون برجستهسازی جایگاه و اعمال امام، طرد جایگاه و اعمال متقدمین به ویژه شیخین و طرد عملکرد صحابه در انتخاب افضل یا اصلح به این مهم پرداختهاست.
خاندانهای شیعی در حفظ و گسترش معارف و آموزههای تشیع در تاریخ فکری این مذهب نقشی اساسی ایفا کردهاند. در تبیین این نظریه میتوان آل طاووس را به عنوان یک نمونهی عینی مطرح کرد. این دودمان از سلالهی سادات بود که در قرن هفتم هجری قمری، خدمات ارزشمندی را به جوامع شیعی ارائه داد. آل طاووس از خانوادههای پر نفوذ در آن دوره بودند که منصب نقابت را به شکل موروثی در میان خود داشتند و از این طریق منشأ خدمات سیاسی و اجتماعی سرنوشتسازی برای شیعیان شدند. برجستهترین چهرهی این خاندان، ابن طاووس است که در سیرهی سیاسی، اخلاقی، عرفانی و تدوین آثار دعایی، تحولی جریانساز در مکاتب فقهی- حدیثی شیعه به وجود آورد و در فرهنگ شیعی عصر صفوی و به ویژه در جریان اخباری مقبولیتی در خور یافت. برادر وی، احمد بن طاووس با تبویب حدیث و ایدههای نو در رجال و درایه، به همراه فرزندش عبدالکریم، موجبات رشد مکتب اصولیان را تا حد قابل توجهی فراهم آورد. آثار متعددی از این خاندان در زمینههای فقه و حدیث، تاریخ و تراجم، مناقبنگاری، اخلاق، تفسیر، رجال و درایه موجود است که بر اعتبار جایگاه علمی آنها در نزد عالمان شیعه و تأثیرگذاری در مکاتب فکری شیعه میافزاید. تکاپوهای علمی این خاندان در زمینهی نشر و تدوین آثار ارزندهی علمی که از عصر یورش مغولان آغاز شده بود و تا دورهی صفویه را در برمیگرفت زمینههای رشد مشرب فکری تشیع را فراهم آورده است. این مقاله میکوشد تا تأثیر این خاندان را در بالندگی مکتب فکری شیعیان، بر پایهی روش تحقیق تاریخی، بررسی و بیان کند.