اندیشمندان مسلمان، به ویژه حکیمان و فیلسوفان با بهرهجویی از آیات نورانی الهی و آموزههای حیاتبخش معصومان و استفاده از نعمت گرانبهای عقل، پژوهشهای ژرف و عمیقی درباره معاد به جای گذاشتهاند. هرچند این اصل، مورد اتفاق همه اندیشمندان اسلامی است؛ ولی کیفیت و تحلیل ماهوی آن مورد اختلاف میباشد. در این میان، برخی به معاد جسمانی معتقد گشته، عدهای معاد روحانی را ترجیح دادهاند و گروه دیگری معاد جسمانی و روحانی را توأمان پذیرفتهاند. در این میان، گروهی موسوم به مکتب تفکیک، اعتقادشان بر آن است که استفاده از ادله فلسفی و عقلی در باورهای دینی و طریق کسب معرفتهای وحیانی جایز نبوده، آموزههای فلسفی را دستساز بشر دانسته، نطاق آن را برای اثبات آموزههای اعتقادی و وحیانی ناکافی میدانند و تفکیک این دو ساحت را واجب میشمارند. جناب استاد محمدرضا حکیمی از جمله معتقدان به این مکتب است که در کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه، مدعی تفکیکیبودن برخی از بزرگان حکمت و کلام اسلامی در معاد جسمانی است. در این پژوهش، تلاش شده است شواهدی را که استاد حکیمی ذیل فصلی با عنوان «سخنان بیدارگر» در جهت تأیید تفکیکگرایی و تقویت اینگونه تفکر از کلام حکمایی چون یعقوب کندی، ابوزید بلخی، ابونصر فارابی، ابنسینا و میرزا ابوالقاسم فندرسکی مطرح نموده است، با ترازوی نقد و ارائه مستندات مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.
از نظر شهید مطهری، امام همه شئونات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جز دریافت وحی را داراست. ایشان اوصافی چون عصمت، علم، افضلیت، شجاعت، عدالت، اخلاق و... را برای امام بر می شمارند. شهید مطهری به انتصابی بودن امامت از ناحیه خداوند قائل است. ایشان ولایت را به ولایت مثبت و منفی تقسیم کرده، هر کدام را دارای اقسامی می داند. ولایت مثبت را به محبت، امامت، زعامت و تصرف و تکوین تقسیم کرده، امام معصوم علیه السلام را دارای هر چهار قسم ولایت می دانند و ولایت منفی را نیز ولایت شیطان و شیطانی قلمداد می کنند. علامه اقبال لاهوری نیز به عنوان یکی از متفکران بزرگ اهل سنت، ضرورت امام را بیان کرده، از دلیل عقلی در اثبات آن کمک می گیرد. مهم ترین شئون امامت از دیدگاه ایشان، رهبری جامعه، اتحاد ملت های مسلمان و جلوگیری از هرج و مرج در جامعه است. علامه اقبال، شجاعت، عدالت و راستگویی را از مهمرترین اوصاف امام می داند و به انتخابی بودن امام قائل است. ایشان ولایتی را که برای اهل بیت علیهم السلام مطرح می کند، برخلاف شهید مطهری فقط ولایت در محبت است و به بقیه اقسام ولایت قائل نیست.
نوشته حاضر پیرامون ولایت ائمه اطهار (ع) در موضوعی بحث می کند که مورد توافق اکثریت فرق اسلامی است.ولایت ائمه(ع) در ساحت علم و فهم دین بر همگان روشن است. همنی ویژگی باعث شده است که تطبیق بین فریقین در قالب همیشگی آن صورت نگیرد ، بلکه به مقدمات مورد توافق فریقین بدون اصرار بر جدا کردن سرفصلها و منابع پرداخته شده ، سپس لوازم و نتایج آن استخراج شده است. رویکرد تقریبی در نوشته حاضر بدین صورت اعمال شده است که بر نقاط مشترک اسلامی بیشتر تمرکز شده است و نهایتا نتیجه نیز تابع همین رویکرد است ؛ با این ملاحظه که فضایی پیش روی امت اسلامی گشوده شده است که پیروی از آن موجب ارتقای فرهنگ اسلامی خواهد شد و آن التزام علمی و عملی به ولایت علمی ائمه اطهار (ع) است.