جنبش هاي اجتماعي در زمره اصلي ترين عوامل تاثيرگذار بر ژئوپليتيک منطقه اي خاورميانه محسوب مي شوند. چنين تحولاتي را مي توان در فرآيند دگرگوني هاي سياسي بهار 2011 مورد توجه قرار داد. در تحولات خاورميانه، شاهد تغييرات بنيادين در ساختار قدرت، فرآيند سياسي و همچنين شکل بندي هاي ژئوپليتيکي مي باشيم. در اين فرآيند، زمينه براي تغييرات ساختاري، جابجايي قدرت و گسترش بي ثباتي سياسي به وجود آمده است. از جمله اين تغييرات مي توان به تغيير رهبران سياسي در کشورهاي مصر، تونس، ليبي و يمن، سرکوب انقلاب شيعيان عربستان و بحرين اشاره کرد. سوريه نيز در معرض دگرگوني هاي سياسي قرار گرفته است. آمريکا به عنوان قدرت جهاني تلاش دارد تا در قالب تحولات سياسي خاورميانه، ژئوپليتيک جديدي را در منطقه به وجود آورد. اين مقاله با روش تحليل محتوا و تکيه بر منابع کتابخانه اي درصدد تبيين تحولات اخير خاورميانه مي باشد. يافته هاي مقاله بيانگر هويت يابي شيعيان بر پايه سه محور «رشد فزاينده جمعيتي»، «مشاركت در قدرت» و «جغرافياي سياسي» مي باشد.
تحولاتی که طی سالهای اخیر در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا ایجاد شده، از زوایای گوناگون قابل تحلیل است. از بطن این تحولات، «سلفیگرایی سنتی» دچار دگردیسی شده و پدیده «نئوسلفیسم» به وجود آمده است. این مقاله، با بررسی مؤلفهها و عناصر گفتمان نئوسلفیسم، «دگرسازی شیعی» را وجه اساسی این گفتمان تلقی کرده، و با رویکردی آیندهپژوهانه و آسیبشناسانه، پیامدهای آن را در زمینه ایجاد اختلاف و تضعیف جهان اسلام تحلیل میکند. تحولات نظری نئوسلفیسم در عرصه عمل سیاسی، پیامدهایی چون غلبه دگردروندینی بر دگرخارجی و شیعههراسی، دوقطبیسازی امت اسلام، تضعیف و ناکامسازی دولتهای منطقه و ایجاد زمینه برای حضور قدرتهای فرامنطقهای، مخدوشسازی نگاه بینالمللی به جهان اسلام، قراردادن مجدد اسلام در دستور کار قدرتهای جهانی، تغییر ژئوپلیتیک قدرت در منطقه خاورمیانه و افزایش قدرت و نقش رژیم صهیونیستی و در مجموع، زمینه برای تضعیف جهان اسلام را فراهم میکند و انرژی رهاشده از بیداری اسلامی را که میتواند باعث احیای قدرت واقعی جهان اسلام شود، خنثی و حتی معکوس میکند.
موضوع اين پژوهش طرح چگونگي ژئوپليتيکي شدن تشيع پس از انقلاب اسلامي و در پي آن، گسترش نقش و عملکرد ايران در روابط بين المللي خاورميانه است. روشن است که با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 و رخدادهاي پس از آن که بيشتر متاثر از پيروزي انقلاب بودند، تشيع به يکي از عوامل مهم و تاثيرگذار دنياي ژئوپليتيک تبديل شد. تشکيل يک حکومت شيعي با رهبري علماي ديني در کشوري بزرگ و با اکثريت شيعه، هرگز در گذشته روي نداده بود. به اين ترتيب، انقلاب ايران کانون توجهي براي زنده کردن و رواج هويت ديني شيعيان و حتي در نگاهي کلي تر، هويت ديني مسلمانان پديد آورد و تشيع و اسلام را در قلب حوادث و اخبار جهاني قرار داد. تبيين اين تحولات در چارچوب ژئوپليتيک شيعه، موضوع مورد بحث اين مقاله است. اين پژوهش به روش توصيفي تحليلي و بر پايه داده هاي ميداني انجام شده است. بنابراين براي تجزيه و تحليل و نتيجه گيري، افزون بر منابع کتابخانه اي و الکترونيک، از يافته هاي پرسش نامه اي نيز استفاده شده است. نتيجه پژوهش نشان داد که با وقوع انقلاب اسلامي و ژئوپليتيکي شدن تشيع، موقعيت و جايگاه ايران به ويژه از ديدگاه سياسي، اجتماعي، رسانه اي، آموزشي و فرهنگي در منطقه ارتقا يافته و اين کشور توانسته است اثرگذاري و نقش آفريني بهتري نسبت به گذشته داشته باشد.