وی در سال ۱۳۰۵ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. پدر ایشان حاج علی محمد و جد ایشان حاج محمد کریم و جد اعلای ایشان حاج محمد باقر و جد بالاتر حاج محمد صادق بودهاند. حاج محمّدباقر که از تجّار شیراز به شمار میرفت، در «سرای نو» شیراز به تجارت اشتغال داشت، لباسی شبیه لباس روحانیّت میپوشید و پیوسته در مسجد مولای شیراز به جماعت حاضر میشد و مورد تکریم و احترام و اطمینان بود. جدّ ایشان مرحوم حاج محمّد کریم فرزند حاج محمّدباقر که او نیز عمّامهای بر سر داشت و در بازار در اثنای کار، کلاه پوستینی بر سر میگذاشت، در سرای گمرک شیراز و سپس در بازار وکیل به تجارت مشغول بود، همواره در مسجد مولای شیراز در نماز جماعت شرکت میکرد و از مرتبطین و نزدیکان آیتالله العظمی حاج شیخ محمدجعفر محلاتی؛ پدر مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ بهاءالدین محلاتی و آیتالله حاج سیدمحمدجعفر طاهری به حساب میآمد. پدرشان حاج علی محمد او نیز از تجار معروف شیراز بود استاد در مورد پدرشان چنین میفرمایند: "پدرم علاقه زیادی به آیات قرآن داشت در دورانی که در مدارس ابتدایی تحصیل میکردم، گاهی شبها مرا به اتاق خودش فرامی خواند و به من میگفت: ناصر! کتاب آیات منتخبه و ترجمه آن را برای من بخوان (این کتاب مجموعه آیاتی بود که توسّط بعضی از دانشمندان، انتخاب شده و در زمان رضاخان در مدارس به عنوان تعلیمات دینی تدریس میشد) من آیات و ترجمه آن را برای او میخواندم و او لذّت میبرد. وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در شیراز به پایان رسانید؛ و سپس در سن ۱۴ سالگی مشغول تحصیلات دینی شد. زندگی علمی آغاز دروس دینی مکارم در مدرسه آقا باباخان شیراز بود و وی در مدت اندکی نیازهای خود را از علوم صرف، نحو، منطق، بیان و بدیع تأمین کرد. سپس توجه خود را به رشتهٔ فقه و اصولمعطوف ساخت و مجموع دروس مقدماتی و سطح متوسط و عالی را در مدتی نزدیک به ۴ سال به پایان رساند. در همین سالها گروهی از طلاب حوزه علمیه شیراز را نیز درس میداد. او در ۱۸ سالگی حاشیهای بر کفایة الاصول آخوند خراسانی نوشت و در همان سال، وارد حوزه علمیه قم شد و نزدیک پنج سال در درسهای اساتیدی چون آیتالله العظمی سید حسین بروجردی شرکت کرد. وی در سال ۱۳۶۹ (قمری). وارد حوزهٔ علمیه نجف شد و در سال ۱۳۷۰ (قمری). به ایران بازگشت و در قم به تدریس سطوح عالی و سپس خارج اصول و فقه پرداخت. در سال ۱۳۳۶ شمسی به اتفاق جمعی از دانشمندان، ماهنامهٔ مکتب اسلام را زیر نظر آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری و دارالتبلیغ اسلامی راهاندازی کرد. در حال حاضر درس خارج وی یکی از پرجمعیتترین و پررونقترین دروس حوزه علمیه قم است و بیش از ۲۰۰۰ نفر از طلاب در درس او شرکت میکنند. او از دوران جوانی نیز قلم به دست گرفت و کتابهایی در رشتههای گوناگون عقاید و معارف اسلامی و مسألهٔ ولایت، تفسیر، فقه و اصول نوشت. از تألیفات و آثار او تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب به چاپ رسیده که برخی از آنها بیش از ۳۰ بار تجدید چاپ شده و برخی به بیش از ۱۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده و در کشورهای گوناگون انتشار یافتهاست. مهمترین اثر قرآنی وی کتاب تفسیر نمونه (۲۷ جلد به همراه یک جلد تفسیر موضوعی قرآن کریم) است که با همکاری چندین نفر (آقایان محسن قرائتی، محمدرضا آشتیانی، سید محسن شجاعی، محمد جعفر امامی، داود الهامی، عبدالرسول حسنی، سید نورالله طباطبایی، محمود عبداللهی محمد محمدی) نوشته شدهاست. از جمله کتب فقهی او: «انوار الفقاهه»، «القواعد الفقیة» و «انوار الاصول» و «تعلیقات مستدل» و مشروحی بر تمام عروة الوثقی است که مکرر به چاپ رسیدهاست. رسالهٔ عملیه وی (توضیح المسائل) تاکنون بارها چاپ شده و این رساله به زبان عربی و اردو و ترکی آذربایجانی و انگلیسی نیز ترجمه و منتشر شدهاست. همچنین رساله، همراه با چند جلد از کتب استفتائات وی، اکنون بهصورت نرمافزاری برای تلفنهای همراه ارائه میشود.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
بررسی کنشهای رخ داده در برخی دورههای تاریخی به دلیل حساسیت آن دوره و جایگاه ویژه کنشگران دارای اهمیت است؛ زیرا میتواند الگوی مفیدی برای فهم رویدادها و ژرفا یافتن درک عمومی باشد. در این مقاله، کنشهای متظاهرانه مامون در مواجهه با امام رضا (ع) در دوران خلافت با استفاده از ظرفیتهای تحلیل گفتمان لاکلا و موفه با تاکید بر دو مفهوم اصلی زنجیره همارزی و حاشیهرانی تبیین میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد، مامون در دورههای مختلف به تناسب موقعیت از راهکارهای همارزی مانند تظاهر به تشیع، دعوت امام (ع) به مرو، پیشنهاد ولایتعهدی، باورداشت آخرالزمانی، بهکارگیری نمادهای شیعی و تطمیع استفاده کرده است. همچنین، راهکارهای حاشیهرانی مانند مهندسی روابط اجتماعی، کتمان فضایل، تضعیف جایگاه اجتماعی، تضعیف جایگاه علمی، ترور شخصیت، حصر ارتباطی، زندان، حصر خانگی، حذف فیزیکی و شهادت بهره گرفته است. روش مواجهه مامون با امام (ع) را میتوان به سه دوران بحرانی ابتدای حکومت، تثبیت حکومت و حصر فرهنگی- ارتباطی امام (ع) تقسیم کرد. با این حال، بهصورت دقیق نمیتوان هرکدام از راهکارها را به یک دوره خاص نسبت داد، اما مامون در دورههای اول و دوم بیشتر از زنجیره همارزی استفاده کرده است و هرچه به دوره سوم نزدیک میشویم، استفاده از مکانیسم حاشیهرانی بیشتر گردیده است. همچنین، گاهی بهصورت توامان از سازوکارهای برجستهسازی و حاشیهرانی استفاده شده است.