یکی از موضوعاتی که شیعه و اهل سنت در مورد آن با هم اختلاف دارند، انتصابی بودن امام است. اهل سنت امامت و خلافت را انتخابي میدانند، ولي شيعيان بر اين باورند كه امام و خليفه را خداوند بايد نصب و پيامبر بايد اعلام كند. شیعه ـ براساس تعالیم معصومین ـ امام را صاحب ویژگیهای خاصی میداند که اندیشة انسانی از درک و شناخت آن عاجز است و تشخیص فردی با چنین ویژگیهای خاص، تنها در حیطة قدرت خداوند است. امام رضا علیه السلام در خطبه خود در مرو به عصمت، علم، افضلیت و افتراض طاعت اشاره دارد، و به برخی از آیات قرآن استناد میفرماید، که نگارنده در اینجا تنها به بررسی سه آیه پرداخته است: 124 بقره، علیه السلام 3 انبیاء و 68 قصص. در این مقاله همچنین روشن میشود که چنین جایگاهی نمیتواند حاصل سیر طبیعی پیشرفت معنوی بشر باشد که در نظریة علمای ابرار مطرح می شود.
«امام کاظم» (علیهالسلام) در ابتدای امامت، با چالشهایی روبه رو بوده اند که این چالشها موجب شده است تا اقدامات ایشان به عنوان قرینه فعلی علاوه بر دلایل نقلی مورد توجه باشد. اهداف اصلی تحقیق، چگونگی و دلایل امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و نیز اقدامات ایشان در اثبات این موضوع با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت است. سوال اصلی این تحقیق نیز بدین شرح است که «مهمترین اقدامات امام کاظم (علیهالسلام) در راستای اثبات امامت ایشان با توجه به چگونگی و دلایل امامت ایشان در منابع شیعه و اهل سنت چیست؟» این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه دستیافت که برای انتخاب امام، شرایطی مانند «وصیت، علم خاص، ودایع و سن» بهعنوان ملاک تعیینشده که بنا به دلایل قدرمتیقن، مشخص میشود که امام کاظم (علیهالسلام) شرایط امامت را داشته است. علاوه بر احادیث و دلایل منقول در قبال امامت ایشان، مهمترین اقدامات ایشان که عبارت است از وارستگی مادی و سیاسی، شفافسازی در غصب حکومت شیعیان، مقابله علمی با جریانهای انحرافی و فرقههای مختلف شیعه، مناظره با خلفای عباسی و انتخاب رویکرد تقیه، گویای این است که طرز فکر امام کاظم (علیهالسلام) طرز فکر یک «ولی، امام و زعیم» امت است؛ زیرا از یکسو جامعه شیعیان را از طریق تقیه و وکالت مدیریت کرده و از طرفی، برای اثبات حقانیتشان از طرق مختلف مانند مناظره و شجاعت در بیان، تلاش نموده و ازنظر علمی و فرهنگی نیز با بزرگترین چالش زمان خود، مقابله نموده و خطمشی آگاهانهای را بنیانگذاری نمودهاند.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
ابوالفتح عبدالواحدبن محمدبن عبدالواحد تمیمی آمدی گرد آورنده برخی از کلمات و سخنان قصار علوی، شخصیتی شناخته شده و از علمای امامیه در قرن پنجم هجری است. کتاب وی غررالحکم و دررالکلم نام دارد. در میان نسخههای خطی، کتاب دیگری نیز یافت میشود که در نام و عنوان خود، شباهتی به غررالحکم و دررالکلم آمدی دارد، با این تفاوت که مؤلف آن شناخته نشده و نامی از وی در کتاب برده نشده است. با مقایسه مقدمه و محتوای هر دو کتاب و با شواهد موجود، این گمان قوت مییابد که کتاب دوم غیر از کتاب معروف «غرر» است. آنچه در ذیل ارائه خواهد شد، تحقیقی پیرامون این موضوع است.