گرچه توقف بر شخصی از اهل بیت (علیه السلام) به عنوان آخرین امام (علیه السلام) و مهدی منتظر (علیه السلام)، مسئلهی بی سابقه و جدیدی نبوده اما گروهی از شیعیان که امام کاظم (علیه السلام) را مهدی و قائم منتظر میدانستند و بر همین اساس رحلت آن حضرت را منکر گشته و از پذیرش امامت حضرت رضا (علیه السلام) سرباز زدند با نام واقفیه یا واقفه شناخته شدند. این گروه به دلیل اینکه تهدیدی جدی برای تفکر اصیل شیعه به حساب میآمد کانون توجه و اهتمام امام رضا (علیه السلام) قرار گرفت و بخش وسیعی از توان و فرصت پیش روی حضرت را مصروف خود ساخت. به همین مناسبت، واکاوی ماهیت و شخصیتهای جریان مذکور، از زوایای مختلفی مورد توجه پژوهشگران و تحلیلگران مطالعات اسلامی قرار گرفته است. گرچه در معرفی فرقهی مذکور، آثار ارزشمند و قابل توجهی ارائه شده اما تحلیل روابط و مواضع متقابل واقفیه و امام رضا (علیه السلام) کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله، نگارنده از زاویهی مذکور با روش توصیفی - تحلیلی و با شیوهی گردآوری چیستی و کیستی واقفیه؛ 2. نحوهی مواجههی امام رضا (علیه السلام) با این جریان.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
بررسی کنشهای رخ داده در برخی دورههای تاریخی به دلیل حساسیت آن دوره و جایگاه ویژه کنشگران دارای اهمیت است؛ زیرا میتواند الگوی مفیدی برای فهم رویدادها و ژرفا یافتن درک عمومی باشد. در این مقاله، کنشهای متظاهرانه مامون در مواجهه با امام رضا (ع) در دوران خلافت با استفاده از ظرفیتهای تحلیل گفتمان لاکلا و موفه با تاکید بر دو مفهوم اصلی زنجیره همارزی و حاشیهرانی تبیین میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد، مامون در دورههای مختلف به تناسب موقعیت از راهکارهای همارزی مانند تظاهر به تشیع، دعوت امام (ع) به مرو، پیشنهاد ولایتعهدی، باورداشت آخرالزمانی، بهکارگیری نمادهای شیعی و تطمیع استفاده کرده است. همچنین، راهکارهای حاشیهرانی مانند مهندسی روابط اجتماعی، کتمان فضایل، تضعیف جایگاه اجتماعی، تضعیف جایگاه علمی، ترور شخصیت، حصر ارتباطی، زندان، حصر خانگی، حذف فیزیکی و شهادت بهره گرفته است. روش مواجهه مامون با امام (ع) را میتوان به سه دوران بحرانی ابتدای حکومت، تثبیت حکومت و حصر فرهنگی- ارتباطی امام (ع) تقسیم کرد. با این حال، بهصورت دقیق نمیتوان هرکدام از راهکارها را به یک دوره خاص نسبت داد، اما مامون در دورههای اول و دوم بیشتر از زنجیره همارزی استفاده کرده است و هرچه به دوره سوم نزدیک میشویم، استفاده از مکانیسم حاشیهرانی بیشتر گردیده است. همچنین، گاهی بهصورت توامان از سازوکارهای برجستهسازی و حاشیهرانی استفاده شده است.
توقف بر شخصى از اهل بيت (عليهم السلام) به عنوان آخرين امام و مهدى منتظر، تا زمان امام كاظم (ع) مسأله بىسابقه و جديدى نبود، لذا گروهى از شيعيان كه آن حضرت را مهدى و قائم منتظر مىدانستند، با نام واقفيه يا واقفه شكل گرفتند. اين گروه، ضمن اينكه بخش وسيعى از توان و فرصت حضرت رضا (ع) را مصروف خود ساختند، از جهات متعدد، تهديدى جدى براى تفكر اصيل شيعى به حساب مىآمدند. به همين مناسبت، پژوهشگران و تحليلگران مطالعات اسلامى، واكاوى ماهيت و شخصيتهاى جريان مذكور را از زواياى مختلفى بررسى كردهاند و نوعاً اصالت را به انگيزههاى بانيان اين انديشه مربوط ساختهاند. اما نگارنده در نوشتار حاضر با روش كتابخانهاى، ضمن بررسى باورهاى دينى و آموزههاى اعتقادى جامعه شيعى آن روز، در پى اثبات اين مدعاست كه انديشه واقفه معاصر امام رضا (ع)، استمرار و نسخه تكامليافتهاى از انحراف نخستينى است كه در حاشيه دو اصل شيعى «امامت و مهدويت»، شكل گرفت و در مقاطع مختلف، ظهورى اقتضايى داشت.