این نوشتار میکوشد، با توجه به روایتهای نقل شده از امام رضا (علیه السلام) و با روش توصیفی و تاریخی، دیدگاه حضرت را در مورد مسائل مهم جامعه و حکومت در دوره ی بحرانی (203-183ق) بررسی کند. مقولهی ولایتعهدی و حضور امام (علیه السلام) در خراسان به همراه عوامل تأثیرگذار دیگر مانند ظهور و بروز ادیان و فرقههای انحرافی، تقسیم خلافت عباسی و خیزش علویان باعث شده بود در این دوره سؤالها و پرسشهای جدیدی مطرح شود که متناسب با این دوره پاسخهای خود را میطلبید. پاسخها و راهکارهایی که میبایست برخاسته از بینش و منطق عقلانی باشد. برای این منظور توجه به نصوص اسلامی، دفاع از حقانیت ولایت امامان، تشکیل مناظرههای علمی، استفاده از زبان عقل و استدلال، توجه به رویکرد علمی در مباحثهها و مناظرهها و توجه به سطح فهم مخاطب، از مواردی بودند که امام رضا (علیه السلام) برای اثبات حقانیت اعتقادهای شیعی به کار گرفتند.
برپایی حکومت علویان، مهمترین رویداد سیاسی بود که پس از ورود اسلام به ایران در طبرستان شکل گرفت. کاربست نظریة «کنش جمعی» از چارلز تیلی که به انقلابها و حرکتهای اجتماعی میپردازد، در ارائة خوانشی جدید از این جنبش تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی - تحلیلی، جنبش علویان با رویکرد به آراء تیلی بررسی شده است. سؤال اصلی مقاله این است که کاربست نظریة یادشده، چه ابعادی از این جنبش را نمایان میکند؟ به نظر میرسد علویان از راهاندازی این جنبش، تحقق سه هدف را در نظر داشتند: 1. حفظ بقا؛ 2. رسیدن به قدرت سیاسی؛ 3. گسترش مبانی تشیع. بر این اساس، پس از رسیدن به قدرت، با عنایت به هویت دینی مشترک با مردم و حاکمان بومی، سازمانی با شاکلة نظامی و دینی ایجاد گردید. بسیج منافع توسط رهبران علوی به صورت تهاجمی و تدارکاتی بوده و ماهیتی اجبارآمیز و هنجاری داشته است. عنصر قدرت در این جنبش، دو سویة تقابلی (خلافت سنی/ حکومت شیعی) دارد. مهمترین فرصتهای پیشآمده برای رهبران جنبش، عبارت است از: ایجاد هویت دینی مشترک، بهرهجویی از توان نظامی حاکمان محلی و استفاده از ظرفیتهای توده. سامانیان و کینخواریان، مهمترین عوامل تهدید علویان بودند که سیاست سرکوب را پیش گرفتند. نوع کنش جمعی علویان، رقابتی و نوخواهی بوده و بر مبنای تقابل دوگانه خودی - بیگانه شکل گرفته است.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
با وجود اختلاف نظرهای فراوان درباره هویّت و ماهیّت آیین اهل حق (یارسان)، به وضوح میتوان بنیان های شیعی را در اصول اعتقادات و باورهای معتقدان این آیین مشاهده کرد، هرچند بهتر آن است که به سبب برخی اضافات و افراطها، از جمله قایل شدن به مقام الوهیت برای بسیاری از پیشوایان دینی، به ویژه حضرت علی7، آنان را تحت عنوان «غلات شیعه» مطالعه کرد. امروزه آیین اهل حق، که معتقدانش غالباً در مناطق باختری کشور، به ویژه استان کرمانشاه، سکونت دارند، با برخی ایدههای مرسوم همچون قداست، مظهریت، الوهیت، اجرای مراسم مذهبی و ذکرها و اوراد و ادعیههای روحانی در جمع خانه، برپاداری رسومی هچون رسم سرسپردن و جوز سرشکستن، ادای شکل خاصی از روزه، قربانی و نذر، گرایش به موسیقی های عرفانی و رقص سماع، نگهداری کتابهای مقدس در منازل، و شارب دست نخورده مردان پیوند خورده است.
بی تردید، شناخت دقیق و عمیق ماهیت و محتوای نهضت ها و انقلاب ها تا حد زیادی به بررسی نقش و تاثیر گروه ها و نیروهای اجتماعی تاثیرگذار در روند انقلاب ها، چه قبل و چه بعد از آن بستگی دارد. روحانیان به واسطه نقشی که در بیشتر جوامع ایفا می کنند، به مثابه یک نهاد اجتماعی از اهمیت بسزایی برخوردارند. روحانیت شیعه ـ دست کم از دوره صفویه ـ از جمله نیروهای مقتدر اجتماعی و یکی از ارکان مهم جامعه مدنی به شمار می آمده است. آنان همچون سایر نیروها و گروه های اجتماعی، در مقابله با قدرت سیاسی، علاوه بر ایفای نقش معنوی خود، عهده دار نقش سیاسی نیز بوده اند و کارکرد هایی همچون مشارکت و نفوذ در ارکان دولت، انزوا و انفعال سیاسی، اپوزیسیون داخلی، و رهبری قیام ها و انقلاب های اجتماعی را می توان برای ایشان برشمرد. تاریخ معاصر ایران در متن خود، آبستن دو انقلاب بزرگ بوده که بسیاری از تحولات و تغییرات را در جامعه ایران به وجود آورده اند. به لحاظ مقایسه ای، نقاط افتراق و اشتراک بسیاری در هر دو مقطع و سال های پس از آن وجود دارد که مبارزه با استبداد و استعمار، نوع نظام سیاسی، قانون اساسی، نقش مردم، ایدئولوژی، رهبری و عواملی از این دست را می توان برشمرد. این تحقیق در صدد است تا سه دهه حضور روحانیت پس از انقلاب اسلامی را با سه دهه پس از مشروطه، و نیز افکار، اندیشه ها و نظریه هایی را که درباره این دو انقلاب از سوی علما و روحانیان ارائه گردیده است مطالعه و به صورت تطبیقی و مقایسه ای بررسی کند و وجوه اشتراک و افتراق آنها را استخراج و تجزیه و تحلیل نماید