این مقاله با هدف مطالعه شخصیت اسطورهای علی بن ابیطالب(ع) در سدههای میانه تاریخ ایران و در گستره متداخلی از حوزههای معماری، ادبیات، فرهنگ عامه و تصوف نگاشته شده است. نویسنده با بهره جستن از رویکرد نظریه ادبی بینامتنیت و مبتنی بر روش رولان بارت، متفکر فرانسوی، کوشیده است نشان دهد چگونه وجهی اسطورهای از این شخصیت مهم اسلامی در کنار شخصیت تاریخی ایشان ایجاد و در طول سدهها و از طریق شبکه فرهنگی درهمتنیده ای بازتولید شده است.
بنیهاشم و خاندان پیامبر(ص) پس از رحلت ایشان به حاشیه رانده شدند. یکی از نظریات مطرح در تبیین این پدیدۀ تاریخی، وجود تفاهمات پیشینی برخی اصحاب در دوران حیات پیامبر؟صل؟ میباشد. با این حال، از سویی نشانهها، سویهها و زمینههای این تفاهمات مورد واکاوی کافی قرار نگرفته است و از سوی دیگر، عمدتاً ادلۀ ارائهشده اندک بوده و یا در مواردی از دلالت بر مدعا قصور داشته است. بدینرو در جُستار حاضر در صدد بررسی و تحلیل نشانههای پیدایش، ابعاد، روند و زمینههای جریانی هستیم که در دوران پیامبر؟صل؟ نوعی از تحزّب را در برابر بنیهاشم شکل داده بود. بر اساس این پژوهش، تحزّبی جدّی در میان برخی مسلمانان قریشی و غیرقریشی علیه بنیهاشم وجود داشته که رقابتهای پیشااسلامی، نبردهای عصر نبوت، چشمانداز جانشینی و عدم تسامح امام علی بن ابیطالب(ع) در دین، به نحو چشمگیری در پیدایش آن نقش داشته است.
مسجد ـ مدرسه چهارباغ به عنوان گنجینه ای از هنر کتیبه نگاری اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. بر این اساس پژوهش حاضر تلاش دارد به تبیین جایگاه کتیبه های این بنا به عنوان رسانه هایی نمادین بپردازد تا زمینه پاسخ به این پرسش اصلی که مهم ترین پیام های نمادین بازتاب یافته در کتیبه های مسجد ـ مدرسه چهارباغ ضمن تبیین نحوه انتقال پیام ها چیست؟ فراهم آید. پژوهش حاضر از حیث روش توصیفی ـ تحلیلی است. یافته اندوزی به شیوه میدانی و کتابخانه ای صورت پذیرفته است و تجزیه و تحلیل یافته ها کیفی است. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که مهمترین و بیشترین پیام هایی که از تعامل مذهب تشیع، مبانی اعتقادی و سیاست مذهبی حاکم در عصر صفویه، بر اساس سیری منظم از طریق این رسانه های نمادین هنر شیعی به مخاطبان انتقال می یابد، شامل بیان فضیلت، جانشینی (خلافت)، امامت و اشاره به ویژگی های برتر حضرت علی علیه السّلام، مدح و ستایش و الگوسازی از شخصیت امام علی علیه السّلام به عنوان مبنای اعتقادی هنر شیعی و اساس سیاست مذهبی رایج است.
هدف اصلی نوشتار حاضر مطالعه تاریخ اجتماعی عصر صفویه با توجه ویژه به موضوع مهدویت و منجی گرایی است.اهمیت این موضوع به این امر باز می گردد که این اندیشه در آن روزگار به شکلی پررنگ تر و در سطح گسترده حیات اجتماعی مردم مطرح شد؛ چه از روزنه اندیشه ای فقیهانه که از سوی مذهب تازه رسمیت یافته تشیع تغذیه و تقویت می شد و چه از روزنه آنچه مدعیان نجات بخشی در آن روزگار در جستجوی آن بودند.نویسندگان می کوشیدند اندیشه نجات بخشی را به ویژه در قالب آنچه موعودیت، مهدویت و منجی گرایی خوانده می شود، در چشم انداز حیات فکری، سیاسی و اجتماعی این روزگار جستجو کنند و به بازبینی آن بپردازند.
هدف اصلی نوشتار حاضر مطالعه تاريخ اجتماعی عصر صفويه با توجه ويژه به موضوع مهدويت و منجیگرايی است.اهميت اين موضوع به اين امر باز میگردد که اين انديشه در آن روزگار به شکلی پررنگتر و در سطح گسترده حيات اجتماعی مردم مطرح شد؛ چه از روزنه انديشهای فقيهانه که از سوی مذهب تازه رسميتيافته تشيع تغذيه و تقويت میشد و چه از روزنه آنچه مدعيان نجاتبخشی در آن روزگار در جستجوی آن بودند.نويسندگان میکوشيدند انديشه نجاتبخشی را به ويژه در قالب آنچه موعوديت، مهدويت و منجیگرايی خوانده میشود، در چشمانداز حيات فکری، سياسی و اجتماعی اين روزگار جستجو کنند و به بازبينی آن بپردازند.