حالا ممکناست روشهای تاریخی چیزهای دیگر باشد که در جاهای دیگر آمده یا در جاهای دیگر به کار گرفته شده،اما آن مقدار که در این کتاب است و آن مقداری که ایشان توضیح دادهاند،به نظر میرسد،اولا یک چیز جدیدی نیست و به شکلی که در بین ناقدین حدیث قدما بوده تقریبا همین روش بوده که یک مقدرای از آن را هم از اهل بیت گرفتهاند؛یعنی خود ما یک نقلی را بر نصوص قرآنی عرضه کنیم،این از قدیم بوده و در خورد روایات هم بوده است و ظاهرش این است که فقط مربوط به نقلهای مربوط به فقه هم نیست؛یعنی به طور کلی و روایت و نقلی را از حوزه دین فرمودند که عرضه بشود یا عقل یا مسلمات تاریخی اینها هم به صورت کبریات کلی چیزی هست که در مقابل روشی که شاید در قرنها پنجم و ششم به بعد در بین شیعه مرسوم شد که بیشتر نقلها را ثقة عن ثقه میدیدند و نقادی میکردند و شاید تا امروز هم بیشتر مشهور شده،ولی قبل از آن اتفاقا همین گونه بود که وقتی میخواستند روایتی را نقد بکنند با مسلماتی که داشتند و با عقل خود بررسی میکردند، قبولی میکردند یا رد میکردند یا مثلا بعضی را قبول میکردند و بعضی را رد میکردند. برای همین مدعا که من خواندم چه دلایلی اقامه کرده که مسلمانها قول عمر بن خطاب را در مورد غیبت پیامبر غلو دانستند؛چه دلایلی اقامه کرده؟استناد ایشان به دو دلیل است:اول این که میگویند سید حمیری که از کیسانیه بود و به نفع کیسانیه قصیدههای خیلی معروفی دارد که همه نقل کردهاند؛در زمان امام صادق علیه السلام شیعه شد و قصیدههایی به نفع امامیه انشاد کرد.
سابقه رقابت شرق و غرب به دوران باستان و جنگ های دو امپراتوری ایران و روم برمی گردد، اما با ظهور اسلام و گسترش آن به غرب وارد مرحله تاز های شد. جنگ های صلیبی بود که غرب را متوجه عقب ماندگی خود نسبت به شرق کرد و آ نها را وادار به مطالعه بر روی شرق و دین و فرهنگ و علوم آ نها نمود. با هدفمند و شیوه مند شدن این مطالعات شرق شناسی یا orientalism متولد شد. نحوه مطالعه و تعامل این افراد با شرق و نیز دیدگاه شرقیان نسبت به آن ها متفاوت است. کتاب تشیع و خاورشناسان به بررسی این رشته مطالعاتی پرداخته است. کتاب سعی داشته با دیدگاه های متفاوت شرق شناسان درمورد اسلام و تشیع و نیز نظر شرقیان نسبت به این افراد را بررسی کند. نویسنده تا حد قابل قبولی موفق به این امر شده است.